ای آمده جان هر شکسته

می ده ز شکسته بر شکسته

نشکسته ام از تو هیچ عهدی؟

ای عهد ببسته بر شکسته!

کم کرده درست هیچ عاشق

وصفی ز لبت، مگر شکسته

گل خنده لعل شکرینت

قدر گل و گل شکر شکسته

تا طوق سگ تو سازد ایام

عشاق ترا کمر شکسته

نشکسته به هیچ زر ز تو کس

الا که به روی زر شکسته

دریاب که خسرو از هویت

مانده ست چو مرغ پر شکسته

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *