جهان تا مه روشنت ساخته

ز دلها فلک خرمنت ساخته

رخ خویش تا بیند اندر رخت

مه آیینه روشنت ساخته

قضا کرده یک جا هزار آرزو

خلاصه کشیده، تنت ساخته

غمت پر ز خون کرده دلها بسی

وزان غنچه ها گلشنت ساخته

میا تنگ، اگر خسرو تنگ دل

دل تنگ را مسکنت ساخته

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *