سر بر خط عشق تو نهادیم دگربار

در دام بلای تو فتادیم دگربار

تا در شکن زلف تو بستیم دل خویش

خون جگر از دیده گشادیم دگربار

از بهر تو ما توبه و سوگند شکستیم

برکف قدحِ باده نهادیم دگربار

سرمایه و پیرایهٔ ما صبر و خرد بود

صبر و خرد از دست بدادیم دگربار

پیمودن با دست سخنهای من و تو

بستوهی و ما بر سر بادیم دگربار

هرچند که بودیم زهجران تو غمگین

امروز به دیدار تو شادیم دگربار

وصل تو چشیدیم و فراق تو کشیدیم

گویی که بمردیم و بزدایم دگربار

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *