شمارهٔ ۲۶

بیار آن می‌که پنداری روان یاقوت نابستی و یا جون برکشیده تیغ پیش آفتابستی بیا کی‌گویی اندر جام مانند گلابستی به خوشی گویی اندر دیدهٔ بی خواب خوابستی سحابستی قدح‌ گویی و می قطر سحابستی طرب‌گویی که اندر دل دعای مستجابستی اگر می نیستی یکسر همه دلها خرابستی وگر درکالبد جان را بدل هستی شرابستی […]

شمارهٔ ۲۷

فخر کردی که نسب داری از آباء کرام همه مشهور به‌ جود و کرم و آزادی راست گفتی پدرانت همه نیکان بودند بد تو بودی به‌ حقیقت که از ایشان زادی

شمارهٔ ۲۸

ای شاه ز شاهان که کند آنچه تو کردی در ملک به شاهی ز همه شاهان فردی آنجا که می و بزم بود اصل نشاطی وانجا که صف رزم بود مرد نبردی جان پدر و جان برادر به تو شادست کز هر سه فزونی به جوانی و به مردی هر رزم که آن هر سه […]

شمارهٔ ۲۹

به سعی همت خویش ای اجل مؤید دین خجسته دولت و پیروز اخترم کردی چو رای خویش بیفروختی ضمیر مرا چو بخت خویش بر اعدا مظفرم‌ کردی به جاه بر همه صدران تقدمم دادی به مال با همه میران برابرم‌ کردی تو را ستایم همچون رسول را حَسّان که تو به احسان حَسّان دیگرم‌کردی

شمارهٔ ۳۰

کردم اندر فتح غزنین ساحری در شاعری کرد پرگوهر دهانم پادشاه گوهری دست رادش در دهانم درّ دریایی نهاد چون ببارید از زبانم پیش او درّ دری پادشا بخشد به شاعر زرّ و دیبا و قصب او مرا این هر سه بخشید و جواهر بر سری درکنارم درّ و فیروزه است و لعل از جود […]

شمارهٔ ۳۱

بخور ای سیدی به شادی و ناز هرکجا نعمتی به چنگ آری چرخ در بردنش شتاب کند گر تو در خوردنش درنگ آری

شمارهٔ ۳۲

ای بار خدایی که خداوند جهانی لشکر شکن و ملک ده و ملک ستانی دریادل و مه‌طلعت و خورشید ضمیری باران سپه و ابر کف و برق سنانی فخرست به‌ سلطانی تو پیر و جوان را تا با خرد پیری و با بخت جوانی چون مهر و سپهری و نه آنی و نه اینی چون […]

شمارهٔ ۳۳

ای شاه عطا بخش که بخشنده‌تر از تو چشم فلک پیر ندیدست جوانی درویش به‌درگاه تو بشتافتم امروز جود تو مرا کرد توانگر به‌ زمانی شد قصهٔ من قصهٔ موسی‌که همی جست از روشنی اندر شب تاریک نشانی در آخر شب‌ گشت‌ کلیمی و رسولی در اول شب بود کلیمی و شبانی من شکر توگفتن […]

شمارهٔ ۳۴

مرا از پی خدمت شاه باید دل و دیده و عمر و جان و جوانی هر آن زندگانی که بی‌شه گذارم مرا مرگ باشد چنان زندگانی ولیکن مرا شاه معذور دارد که طاقت نمیدارم از ناتوانی

شمارهٔ ۱۹

صدر دین را ملک‌العرش گزید از وزرا همچنان چون وزرا از همهٔ خلق جهان وزرا از همگان چون رمضان اندر سال صدر دین از وزرا چون شب قدر از رمضان