غزل ۴: ای یوسف خوش نام ما خوش می‌روی بر بام ما

غزل ۴ مولوی ای یوسف ِ خوش‌نام ِ ما! خوش می‌روی بر بام ِ ما ای درشکسته جام ِ ما، ای بردریده دام ِ ما   ای نور ِ ما! ای سور ِ ما! ای دولت ِ منصور ِ ما جوشی بِنه در شور ِ ما تا می شود انگور ِ ما   ای دل‌بَر و مقصود ِ ما، ای قبله و معبود ِ ما آتش زدی در عود ِ...

غزل ۳: ای دل چه اندیشیده‌ای در عذر آن تقصیرها

غزل ۳ مولوی ای دل چه اندیشیده‌ای در عذر ِ آن تقصیرها ز آن سویِ او چندان وفا ز این سویِ تو چندین جفا   ز آن سویِ او چندان کرَم، ز این سو خلاف و بیش و کم ز آن سویِ او چندان نِعَم، ز این سویِ تو چندین خطا   ز این سویِ تو چندین حسَد، چندین خیال و ظنّ ِ بد ز آن...

غزل ۲: ای طایران قدس را عشقت فزوده بال‌ها

غزل ۲ مولوی ای طایران ِ قُدس را عشق‌ات فزوده بال‌ها در حلقه‌یِ سودایِ تو روحانیان را حال‌ها   در «لا اُحِبُّ الآفِلین» پاکی زِ صورت‌ها یقین در دیده‌هایِ غیب‌بین هر دم زِ تو تمثال‌ها   افلاک از تو سرنگون؛ خاک از تو چون دریایِ خون ماه‌ات نخوانم؛ ای فزون از...

غزل ۱: ای رستخیز ناگهان وی رحمت بی‌منتها

غزل ۱ مولوی ای رستخیز ِ ناگهان! و ای رحمت ِ بی‌مُنتَها! ای آتشی افروخته در بیشه‌یِ اندیشه‌ها   امروز خندان آمدی مِفتاح ِ زندان آمدی بر مستمندان آمدی چون بخشش و فضل ِ خدا   خورشید را حاجب تویی؛ اومید را واجب تویی مَطْلَب تویی؛ طالب تویی؛ هم مُنتَها هم مُبتَدا...