اشعار

ای خایه

ای خایه! به دست تو اسیرم

بنموده یی از جماع سیرم

دستم نشود به تخم کَس بند

تا باد تو کرده دست گیرم

چندان نشوی تو خوب تا من

از حسرت کو ن و کس بمیرم

تا حضرت مستطابِ عالی

کوچک بشوید، بنده پیرم

زین پس ز جماع رخ نتابم

خوب ار نشدی، نشو به کیرم !

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *