عروسک شب

خورشید خزان

من

مثله خورشید خزانم

مثله برف سرد دیروز

اومد و رفت

گم شد و مُرد

آب شد و مُرد

ای همه ساله

همش درد و غمه

این همون

این همون

فردای فرداست

امروز و دیروز

همش حرف غمه

امروز و فردا و پس فردا غمه

در

گیر و دار زندگانی

بی کسی و مهربانی

تنهای تنها تو می مونی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *