گزیدۀ غزل ها

باور می کرد

عاشق اینگونه در این شهر که باور می کرد

من چنین عاشق و او قهر که باور می کرد

شوکران می چکد از صحبت دل آزارش

لب چنین قند و سخن زهر که باور می کرد

مثل من منتظری خسته ولی چشم به راه

نه کنون در همه دهر که باور می کرد

سیل آمد ز فراوانی اشکم امروز

چشم خشکیده چنین نهر که باور می کرد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *