گزیدۀ غزل ها

تمنا

کاش که دل جای تمنا نبود

یا که اگر بود دل ما نبود

کاش دل اینگونه که بی آبرو است

حداقل پیش تو رسوا نبود

قافلۀ نور سواران گذشت

خواسته بودم بروم جا نبود

ریختن خون دلم واجب است

گر چه مرا جرأت فردا نبود

این دل بی خاصیت پر خطر

هیچ در اندیشۀ پروا نبود

راز تو را هیچ نفهمیده ام

هوش مرا درک معما نبود

می روم اما دل من خسته است

حیف مرا فرصت اما نبود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *