غروب تا طلوع

بوسه ی باد

بوسه ی باد خزونی با هزار نامهربونی

زیر گوش برگ تنها میگه طعمه خزونی

برگ سبز و تر و تازه رنگ سبزشو می بازه

غرق بوسه های باد و وحشت روزای تازه

میکنه دل از درختا میشه آواره ی کوچه

کوچه ای یادگاره روز های رفته و پوچه

میشینه گوشه ی کوچه چشم به آسمون می دوزه

میکنه یاد گذشته دلش از غصه می سوزه

یاد روزایی کوچه زیر سایه ی تنم بود

مهربون درخت عاشق مست عطر نفسم بود

سهم من از بوسه ی باد چی بگم ای داد و بی داد

همه زردی و تباه مُردن و رفتنه از یاد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *