رباعی شمارهٔ ۸۷
از چار بلا که دور باد از خانه پرهیز کنند مردم فرزانه از دیوار شکسته و گاو سترگ از زال سلیطه و سگ دیوانه
رباعی شمارهٔ ۸۸
از نشو و سحاب شد زمین سبزه نمای وز بوی عبیر شد هوا نافه گشای از لاله زرد و سرخ بر پشته کوه عالم علم دو رنگ بر کرد بپای
رباعی شمارهٔ ۸۹
ای مرگ چه گویم که چه ها ساخته ای پرداخته ای هر آنچه پرداخته ای بس تخت سلاطین که به هم برزده ای بس تاج ملوک کز سر انداخته ای
رباعی شمارهٔ ۹۰
ای صبح ندانم که چه در یافته ای مشکین قصب از بهر که بشکافته ای خورشید عفاک الله از آنروز که گرم بر تشنه لبان کربلا تافته ای
رباعی شمارهٔ ۹۱
نازکتر از آبی تو نه از آب و گلی از جان و دلی از آنکه در جان و دلی گر کام دل من ندهی از لب خویش بس خون دلم بریزی از من بحلی
رباعی شمارهٔ ۹۲
ای روشنی دیده بینا چونی ای بلبل خوش لهجه گویا چونی تن های همه فدای تنهایی تو تا در لحد تنگ ، تو تنها چونی
رباعی شمارهٔ ۹۳
ای احمد دلخسته تو با ما چونی وای تازه گل خّرم رعنا چونی ما بی تو چو پروانه ز بی پروایی ای چشم و چراغ ما تو بی ما چونی
رباعی شمارهٔ ۹۴
ای جان اثری ز مظهر خاک بجوی ای گوهر پاک گوهر پاک بجوی از سوک حسن مذاق ما پر زهر ست از نوش لبش مایه تریاک بجوی
رباعی شمارهٔ ۹۵
گر چه به تصور از خود آگاه شوی در هود به غلط مشو که گمراه شوی در چاه غرور اگر بمانی دل را هاروت صفت مقیّد چاه شوی
رباعی شمارهٔ ۹۶
گر تیر به جانب فلک بگشایی شب خال سیه از رخ مه بربایی از تیر تو خصم تو کمان پشت شود گر پشت کمان خود برو بنمایی