تکه ۵۲

تو چنانی که ترا بخت چنانست و چنان من چنینم که مرا بخت چنینست و چنین

تکه ۵۳

با عاشقان نشین و همه عاشقی گزین با هر که نیست عاشق کم گوی و کم نشین باشد که در وصال تو بینند روی دوست تو نیز در میانهٔ ایشان نه‌ای ببین

تکه ۳۸

هر باد که از سوی بخارا بمن آید با بوی گل و مشک و نسیم سمن آید بر هر زن و هر مرد کجا بروزد آن باد گویی مگر آن باد همی از ختن آید

تکه ۵۴

ترا روی زرد و مرا روی زرد تو از مهر و ماه و من از مهر ماه

تکه ۳۹

نی نی ز ختن باد چنان خوش نوزد هیچ کان باد همی از بر معشوق من آید هر شب نگرانم به یمن تا تو بر آیی زیرا که سهیلی و سهیل از یمن آید کوشم که بپوشم صنما نام تو از خلق تا نام تو کم در دهن انجمن آید با هر که سخن گویم […]

تکه ۵۵

بر فلک بر دو مرد پیشه ورند آن یکی درزی آن دگر جولاه این ندوزد مگر قبای ملوک و آن نبافد مگر گلیم سیاه

تکه ۴۰

بده تو بار خدایا درین خجسته سفر هزار نصرت و شادی هزار فتح و ظفر به حق چار محمد به حق چار علی بدو حسن به حسین و به موسی و جعفر

تکه ۵۶

ما و همین دوغ وا و ترب و ترینه پختهٔ امروز یا ز باقی دینه عز ولایت به ذل عزل نیرزد گرچه ترا نور حاج تا به مدینه

تکه ۴۱

چیست ازین خوبتر در همه آفاق کار دوست به نزدیک دوست یار به نزدیک یار دوست بر دوست رفت یار به نزدیک یار خوشتر ازین در جهان هیچ نبوده‌است کار

تکه ۵۷

حال عالم سر بسر پرسیدم از فرزانه‌ای گفت: یا خاکیست یا بادیست یا افسانه‌ای گفتمش، آن کس که او اندر طلب پویان بود؟ گفت: یا کوریست یا کریست یا دیوانه‌ای گفتمش: احوال عمر ما چه باشد عمر چیست؟ گفت: یا برقیست یا شمعیست یا پروانه‌ای بر مثال قطرهٔ برفست در فصل تموز هیچ عاقل در […]