رباعی شمارهٔ ۷۱۹
آیینه صفت بدست او نیکویی زین سوی نمودهای ولی زان سویی او دیده ترا که عین هستی تو اوست زانش تو ندیدهای که عکس اویی
رباعی شمارهٔ ۷۲۰
ای آنکه بر آرنده حاجات تویی هم کافل و کافی مهمات تویی سر دل خویش را چه گویم با تو چون عالم سر و الخفیات تویی
رباعی شمارهٔ ۷۲۱
ای آنکه گشایندهٔ هر بند تویی بیرون ز عبارت چه و چند تویی این دولت من بس که منم بندهٔ تو این عزت من بس که خداوند تویی
رباعی شمارهٔ ۷۲۲
سبحان الله بهر غمی یار تویی سبحان الله گشایش کار تویی سبحان الله به امر تو کن فیکون سبحان الله غفور و غفار تویی
رباعی شمارهٔ ۷۲۳
الله تویی وز دلم آگاه تویی درمانده منم دلیل هر راه تویی گر مورچهای دم زند اندر تک چاه آگه ز دم مورچه در چاه تویی
رباعی شمارهٔ ۷۲۴
ای آنکه به ملک خویش پاینده تویی وز دامن شب صبح نماینده تویی کار من بیچاره قوی بسته شده بگشای خدایا که گشاینده تویی
رباعی شمارهٔ ۷۱۸
آنجا که ببایی نه پدیدی گویی آنجا که نبایی از زمین بر رویی عاشق کنی و مراد عاشق جویی اینت خوشی و ظریفی و نیکویی
رباعی شمارهٔ ۶۸۷
گفتی که به وقت مجلس افروختنی آیا که چه نکتهاست بردوختنی ای بیخبر از سوخته و سوختنی عشق آمدنی بود نه آموختنی
رباعی شمارهٔ ۷۰۳
ای در خم چوگان تو سرها شده گوی بیرون نه ز فرمان تو دل یک سر موی ظاهر که به دست ماست شستیم تمام باطن که به دست تست آنرا تو بشوی
رباعی شمارهٔ ۶۸۸
ما را به سر چاه بری دست زنی لاحول کنی و شست بر شست زنی بر ما به ستم همیشه دستی داری گویی عسسی و شامگه مست زنی