شمارهٔ ۵۳

سردست و مسافتیست تا فصل بهار و اکنون پس ازین سرد بود ماه چهار گر جامه همی نقد کنی ور دینار زودی شرطست ، دست بر زودی آر

شمارهٔ ۶۹

از هیبت تو بریزد اندر صف جنگ تیزی ز سنان ، زه از کمان ، پر ز خدنگ از جود تو خیزد ، ای شه با فرهنگ پیروزه زکان ، در ز صدف ، لعل ز سنگ

شمارهٔ ۸۵

ناشاد مرا ، ای بت نوشاد ، مکن از داد خدا بترس و بیداد مکن نیکویی کن مرا ببد یاد مکن مر خصم مرا از غم من شاد مکن

شمارهٔ ۵۴

غافل شدی ، ای نفس ، دگر باره ز کار بیدار نمی شوی ز خواب پندار از بسکه بهانه ها گرفتی بریار نامت همه ننگ گشت و فخرت همه عار

شمارهٔ ۷۰

گر خواهی ، ازین حشمت والا بمثل بر تارک خورشید نهی پای محل مر جاه ترا خدای ما ، عزوجل جاوید رقم ز دست بر لوح ازل

شمارهٔ ۸۶

ای برده فراق تو فراغ دل من خالی ز گل و مل تو باغ دل من اندیشه و تیمار تو داغ دل من مردم زغم تو ، ای چراغ دل من