دنبال خودت نگرد
لای برگای کتابا دنبال خودت نگرد تو غبارا تو سرابا دنبال خودت نگرد گم نکن خودت رو تو دنیای تردید و دورو زیرآوار نقابا دنبال خودت نگرد باورش کن منِ تازه رو خود خود توهِ اون غریبه که بلای جون تو شده توهِ صورتت برات نقابه خودتو نشون بده اونکه تن میده به هر نقابی […]
توضیحات
رگبار ــ 8 ترانه ــ 152 تا 159 این آلبوم در سال 1387 :: 2008 انتشار یافته است. . 152 – جنگل بدون ریشه 153 – دل تنگی 154 – چوب خط 155 – گل من 156 – پرنده مهاجر 157 – خداجون 158 – توی بارون که رفتی 159 – دنبال خودت نگرد .
گل من
برقرار باشی و سبز گل من تازه بمون نفسم پیشکش تو جای من زنده بمون باغ دل بی تو خزون موندنی باش مهربون تو که از خود منی منو از خودت بدون غزل و قافیه بی تو همه رنگه انتظاره این همه شعر و ترانه همه بی عطر و بهاره موندنی باشی همیشه لب پاییزو […]
پرنده ی مهاجر
ای پرنده ی مهاجر سفرت سلامت امّا به کجا می ری عزیزم قفسه تموم دنیا روی شاخه های دوری، چه خوشی دوره صبوری وقتی خورشیدی نباشه تا همیشه سوت و کوری میگذره روزهای عمرت توی جاده های خلوت تا بخوای برگردی خونه گم میشی توو باغ غربت واسه ما فرقی نداره هر جام باشیم شب […]
خداجون
خداجون مُچَّکریم که چشم دادی بهمون واسه گریه کردون و دیدن این دنیای زشت مرسی که پا به ما دادی واسه ی سگ دو زدن واسه گَشتن تو جهنم دنبال ره بهشت آخ که شکرت ای خدا واسه جهان به این بدی چی میشد اگه تو دست به ساختنش نمی زدی خداجون ممنون از اینکه […]
توی بارون که رفتی
تو بارون که رفتی شبم زیر و رو شد یه بغض شکسته رفیق گلو شد تو بارون که رفتی دل باغچه پژمرد تمامه وجودم توی آیینه خط خورد هنوز وقتی بارون تو کوچه می باره دلم غصه داره دلم بی قراره نه شب عاشقانه است نه رویا قشنگه دلم بی تو خونه دلم بی تو […]
جنگل بدون ریشه
توی خونمون به ما میگن فراری توی غربت دَم به دَم انگشت نگاری دیگه حتی صاحب اون خونه نیستیم بیرون خونه میگن ما تروریستیم وقتی خونه شده بود مثله جهنم ما با ویزای بهشت بُریدیم از هم حالا تو برزخ بدبینی اسیریم نمی تونیم ریشمونو پس بگیریم چاره ایی نموند بجز رفتن و رفتن انگاری […]
دلتنگی
واسه پَر کشیدن من خواستی آسمون نباشی حالا پَر پَر میزنم تا همیشه آسوده باشی دیگه نه غروب پاییز رو تنِ لخت خیابون نه به یاد تو نشستن زیرِ قطره های بارون واسه من فرقی نداره وقتی آخرش همینه وقتی دلتنگیه این خاک روی لحظه هام میشینه تو میری شاید که فردا رنگ بهتری بیاره […]
چوب خط
خط می کشم رو دیوار همیشه روزی یک بار تو هم شبیه من باش حسابتو نگه دار ببین که چند تا قرنه تن به اسیری دادی دنیات شده شبیه سلوله انفرادی تا چشم به هم میزاری می بینی عمر تموم شد بین چارتا دیوار وجود تو حروم شد چوب خط این اسیری دیواروتو پوشنوده همین […]