رم
یا رب این عادت چه می باشد که اهل مُلک ما گاه بیرون رفتن از مجلس ز در رم می کنند جمله بنشینند با هم خوب و برخیزند خوش چون به پیش در رسند از همدگر رم می کنند همچنان در موقع وارد شدن در مجلسی گه ز پیشِ رو گهی از پشت سر رم […]
انتقاد از حجاب
نقاب دارد و دل به جلوه آب کند نعوذ بالله اگر جلوه بی نقاب کند فقیه شهر ب ه رفع حجاب مایل نیست چرا که هر چه کند حیله در حجاب کند چونیست ظاهر قرآن به وفق خواهش او رود به باطن و تفسیر ناصواب کند از او دلیل نباشد سوال کرد که گرگ به […]
اشک شیخ
نعوذ بالله از آن قطر ههای دیده شیخ چه خانه ها که از این آب کم خراب کند شنیده ام که به دریای هند جانوری است که کسب روزی با چشم اشک یاب کند به ساحل آید و بی حس به روی خاک افتد دو دیده خیره به رخسار آفتاب کند شود ز تابش خورچشم […]
درویش
کیست آن بی شعور درویشی که همیشه به لب بود خاموش نه کند هیچ گفتگو با کس نه به حرف کسان نماید گوش کارهایی کند سفیهانه خارق عادت و مخالف هوش مثلا در هوای گرم تموز خرقة پشم افکند بر دوش لیک در عین سَورت سرما تن برهنه نماید از تن پوش ************ ************
فقیه
نشسته بود فقیهی به صدر مجلس درس بجای لفظ عَن اندر کتا ب خود من دید قلم تراش و قلم برگرفت و مَن عَن کرد سپس که داشت درآن باب اندک ی تردید یکی ز طلاب این دید و گفت با دگران جناب آقا عن کرد جمله عن بکنید ************** **************
انتقاد از قمه زنان
زن قحبه چه میکشی خودت را دیگر نشود حسین زنده کشتند و گذشت و رفت و شد خاک خاکش علف و علف چرنده من هم گویم یزید بد بود لعنت به یزید بد کننده اما دگر این کتل متل چیست وین دستة خنده آورنده تخم چه کسی بریده خواهی با این قمه ه ای نابرنده […]
مشاعره با ملک التجار
ایرج: اقوال پر از مکر و فسون تو چه شد الطاف ز حد و عد برون تو چه شد با آن همه وعده ها که بر من داد ی غاز تو چه شد بوقلمون تو چه شد ملک التجار: **** ایرج ز خراسان طلب غاز نمود باب طمع و آز به من باز نمود غافل […]
شهر کثیف
جز گه و گند و کثافت چیزی اندر این شهر ندیدم بنده هر کجا شهر مسلمانان است از گه و گند بود آکنده گه به گور پدر آنکه نوشت کیر بر کس زن خواننده
مثنوی زهره و منوچهر
صبح نتابیده هنوز آفتاب وا نشده دیده نرگس ز خواب تازه گل آتشی مشک بو ی ُ شسته ز شبنم به چمن دست و رو ی منتظر هوله باد سحر تا که کند خشک بدان روی تر ماه رخی چشم و چراغ سپا ه نایب اول به وِجاحت چو ماه صاحب شمشیر و نشان […]
در هجو شیخ فض لالله نوری
حجه الاسلام کتک می زند بر سر و مغزت دگنک می زند گر نرسد بر دگنک دست او دست به نعلین و چسک می زند این دو سه گر هیچ کدامش نشد با حنک و تحت حنک م یزند تا نشوی پاره خبردار باش گاه حنک را به هتک می زند گر کومکت رستم دستان […]