روخوانی شعر با صدای سهیل قاسمی

 

تصحیح قزوینی غنی

شماره ۴۰

 

اَلمنهُ للَّه که در ِ می‌کَده باز است

زان رو که مرا بر در ِ او روی ِ نیاز است

 

خُم‌ها همه در جوش و خروش‌اند زِ مستی

وان می که در آن‌جا ست، حقیقت، نه‌مَجاز است

 

از وی همه مستی و غرور است و تکبّر

وَز ما همه بی‌چاره‌گی و عجز و نیاز است

 

رازی که بر ِ غیر نگفتیم و نگوییم

با دوست بگوییم که او محرم ِ راز است

 

شرح ِ شِکَن ِ زلف ِ خَم اندر خَم ِ جانان

کوتَه نتوان کرد که این قصّه دراز است

 

بار ِ دل ِ مجنون و خَم ِ طُرّه‌یِ لیلی

رخساره‌یِ محمود و کف ِ پا یِ اَیاز است

 

بردوخته‌ام دیده چو باز از همه عالم

تا دیده‌یِ من بر رُخ ِ زیبا یِ تو باز است

 

در کعبه‌یِ کو یِ تو هر آن‌کس که بیاید

از قبله‌یِ ابرو یِ تو در عین ِ نماز است

 

ای مجلسیان سوز ِ دل ِ حافظ ِ مسکین

از شمع بپرسید که در سوز و گداز است

 

 

تصحیح پرویز ناتل خانلری

شماره ۴۱

 

اَلمنهُ للَّه که در ِ می‌کَده باز است

زان رو که مرا بر در ِ او روی ِ نیاز است

 

خُم‌ها همه در جوش و خروش‌اند زِ مستی

وان می که در آن‌جا ست، حقیقت، نه‌مَجاز است

 

از وی همه مستیّ و غرور است و تکبّر

وَز ما همه بی‌چاره‌گی و عجز و نیاز است

 

رازی که بر ِ غیر نگفتیم و نگوئیم

با دوست بگوئیم که او محرم ِ راز است

 

شرح ِ شِکَن ِ زلف ِ خَم اندر خَم ِ جانان

کوتَه نتوان کرد که این قصّه دراز است

 

بار ِ دل ِ مجنون و خَم ِ طُرّه‌یِ لیلی

رخساره‌یِ محمود و کف ِ پا یِ اَیاز است

 

بردوخته‌ام دیده چو باز از همه عالم

تا دیده‌یِ من بر رُخ ِ زیبا یِ تو باز است

 

در کعبه‌یِ کو یِ تو هر آن‌کس که دراید

از قبله‌یِ ابرو یِ تو در عین ِ نماز است

 

ای مجلسیان سوز ِ دل ِ حافظ ِ مسکین

از شمع بپرسید که در سوز و گداز است

 

 

اختلاف نسخه ها بر اساس تصحیح خانلری

 

بیت دوم:

زین می

 

بیت سوم:

از او همه مستی | مستی و خروش است و تکبر

 

بیت چهارم:

رازی که بر خلق

 

بیت پنجم:

خم خوبان

 

بیت هشتم:

که بیاید

 

بیت نهم:

با شمع بگوئید

 

 

 

حافظ شیراز به روایت احمد شاملو

شماره ۴۰

 

اَلمنتُ للَّه که در ِ می‌کَده باز است

وین سوخته را بر در ِ او روی ِ نیاز است

 

خُم‌ها همه در جوش و خروش‌اند زِ مستی

وآن مِی که در آن‌جا ست حقیقت، نه‌مَجاز است.

 

 

#

 

رازی که بر ِ غیر نگفتیم و نهفتیم

با دوست بگوئیم، که او محرم ِ راز است.

 

 

شرح ِ شِکَن ِ زلف ِ خَم اندر خَم ِ جانان

کوتَه نتوان کرد، که این قصّه دراز است.

 

ای مجلسیان! سوز ِ دل ِ حافظ ِ مسکین

از شمع بپرسید که در سوز و گداز است!

 

 

حافظ به سعی سایه

شماره۳۹

 

المنهُ للَّه که در ِ میکده باز است

زان‌رو که مرا بر در ِ او روی ِ نیاز است

 

خُم‌ها همه در جوش و خروشند ز مستی

وان می که در آنجاست حقیقت نه‌مجاز است

 

از وی همه مستیّ و غرور است و تکبّر

وز ما همه بیچارگی و عجز و نیاز است

 

رازی که بر ِ غیر نگفتیم و نگوییم

با دوست بگوییم که او محرم ِ راز است

 

شرح ِ شکن ِ زلف ِ خم اندر خم ِ جانان

کوته نتوان کرد که این قصّه دراز است

 

بار ِ دل ِ مجنون و خَم ِ طرّه‌یِ لیلی

رخساره‌یِ محمود و کف ِ پایِ ایاز است

 

بردوخته‌ام دیده چو باز از همه عالم

تا دیده‌یِ من بر رخ ِ زیبایِ تو باز است

 

در کعبه‌یِ کو یِ تو هر آن‌کس که درآید

از قبله‌یِ ابرویِ تو در عین ِ نماز است

 

ای مجلسیان سوز ِ دل ِ حافظ ِ مسکین

از شمع بپرسید که در سوز و گداز است

2 پاسخ

  1. با سلام و تشکر فراوان از کنار هم اوردن روایات مختلف شاعران برجسته از اسعار حضرت حافظ.

    به عنوان یک انسان کنج کاو، که همه باید باشند، من هم انس‌فراوان و دلبستگی به ادبیات و‌شعر و‌موسیقی دارم و‌خوشه جینی می کنم.
    کوتاه سخن: راستش تا قبل از این اواخر، که اسعار حافظ. ا به روایت شاملو خواندم، و‌ان اشعاری که با صدا و نقطه گذاری و موسیقی ای که شعرها بیان میشوند، انگار تمام قسمتهایی از یک شعر از حافظ، و‌یا مولوی‌و‌یا حتی نیما، بسیار روشن و واضح به نظر من که از مردم هستم و به گمانم شعر و هنر از درون مردم و‌بارای انهاست بی نهایت شعف انگیز بوده و هست.
    مثلا، در شعری شماره ۳۹ که در بالا اورده اید ، اتفاقا مثال خوبی برای من بود. چرا؟ چون این شعر را من اولین بار در تصنیفی با صدای صدیق تعریف شنیدم.
    فکر می‌کنم‌ ۱۲-۱۳ سالم بوده. اهنگ و شعر و‌ وست داشتم و‌می خوندم ، اما قسمت هایی که مر‌بوط به : « محمود و ایاز » اصلا ، با الگو و‌روح شعر حتی به ذهن یک کودک ۱۲ ساله راستشو بگم بسیار احمقانه می نمود . سخن باز کوتاه کنم و‌ان اینکه:
    از روی سر کسانی‌که زحمت می کشند، می توان الگوی ریاضی و شناخت الگو بدست اورد و‌لسیار هیجان انگیز است کشفی جدید. مثلا من‌که‌در صدد چاب کتابی از حافظ با تصحیح که نیستم… ولی یه جایی حتی در تصحیح شاملو روی شعرً شماره ۸۰

    ..:«کامم از تلخی غم چون زهر گشت
    نوش نوش باده خواران یاد باد…»

    با الگویی که از‌خود‌ این بزرگان ستیغ خلاقیت یاد گرفتم: به نظر من کلمه « کامم» در مصرع فوق درستش « جامم» باید بوده باشد تا به زیبایی پر از رنگ و زندگی حضرت حافظ، با نگاه شاملو‌بیفزاید….
    از یاد نباید برد که اثار‌هنری بزرگ‌ا به زعم افریننده گان شان: همه ساخته شده اند تا هر‌کسی برای خودش و‌به زعم‌خودش و‌به زبان خودش ترجمه کند.
    به نظر من، شاملو‌و‌سایه همان حافظ اند.
    شاملو ( کارش) – من‌از شیفتگی به شخص حرف نمی‌زنم. شاملو انگار‌ دهن حافظ را بهتر خوانده و‌ حتی‌بعضی کلمات را به درستی ( شاید) عوض کرده که در هیچ‌نسخه ای نیست، ولی یقینا اگر حافظ می خواند شاملو را به خاطر درکش از اشعار بلندش تحسین‌می کرد….

  2. بازتاب: حافظ - ستیغ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *