گزیدهٔ غزل ۹۰
درین غم که مبادا گره به تار بود
دران حریر که آن یار بیوفا خفته است
هلال عید جهان را به نور خویش آراست
شراب چون شفق و جام چون هلال کجاست؟
مگر شراب شفق خورد شب ز جام هلال
که هر گهر که در او بود جمله در صحراست
درین غم که مبادا گره به تار بود
دران حریر که آن یار بیوفا خفته است
هلال عید جهان را به نور خویش آراست
شراب چون شفق و جام چون هلال کجاست؟
مگر شراب شفق خورد شب ز جام هلال
که هر گهر که در او بود جمله در صحراست
هنوز حساب کاربری ندارید؟
ایجاد حساب کاربری