افکنــدی اندر آتشــم ؛ ای دلبـــر

در آتشـت ، آتش وَشــم ؛ ای دلبــر

عمری نشستم پایــت اندر هجران

تا شهـد دیـدارت چِشَــم ؛ ای دلبــر

راهی ده اندر بارگــاهت جــان را

تا گــردد از خیلِ حَشَــم ؛ ای دلبــر

جوری گر از عشقت رسد بر جانم

تا روز محشــر می کِشـم ؛ ای دلبــر

پیـمانه می گردان مـدام از عشقــت

بی عشق تو، خار و خَشَـم ؛ ای دلبــر

اِلیـــار اگر پیــمانـه ای پیـــماید

گوید که دایم سر خوشم ؛ ای دلبــر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *