تو که بارونو ندیدی گل ابرا رو نچیدی

گِله از خیسی جاده های غربت میکنی

تو که خوابی تو که بیدار تو که مستی تو که هشیار

لحظه های شبو با ستاره قسمت می کنی

منو بشناس که همیشه

نقش غصه ام روی شیشه

من خشکیده درخته

روی بطن باغ و بیشه

جاده ای بی سوار و

سال گنگ بی بهار و

تو ندیدی به پشیزی

نگرفتی دل ما رو

لحظه های تلخ غربت

هفته های بی محبت

تو نبودی که ببینی

شب تار انتظارو

همه قصه هام تو هستی

لحظه لحظه هام تو هستی

تو خیالم توی خوابم

پا به پام بازم تو هستی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *