باد گلهای پونه ، توی دهات

بازی دختران و آب قنات

چای دم کرده با سماور مست

مزۀ زعفران و شهد نبات

جوی باریک آبشان انگار

جوشش نیل دارد آب فرات

یاد پیوند سیب با آلو

یاد باران از ابرهای نجات

همه را برد این تمدن کور

دود و آهن شد این چنین هیهات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *