من خوش خیال ساده حالا با پای پیاده

دنبالت دارم می گردم همسفر با شب و جاده

پُرم از حسرت و خواهش واسه یک لحظه نوازش

کوله بار غم رو دوشم رهسپاره شهر سازش

تو قامت سیاه شب وقتی ستاره می میره

انگار می خواد بهم بگه واسه رسیدن به تو دیره

از من خسته روی خط رفتن بی تو یه سایه فقط می مونه

سایه مردی که خوش خیاله چون نا رفیقو رفیق می دونه

هنوزم اسمت عزیزه واسه این همیشه تنها

قصه ی بود و نبودت میشه راهی واسه فردا

من خوش خیال ساده حالا با پای پیاده

دنبالت دارم می گردم همسفر با شب و جاده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *