سرم بریده به دستم بزن بزن که برقصم

حدیث عشق خدایان بگو به من که برقصم

شبیه رقص سپندی که در قدوم تو سوزد

بزن تو آتش حسرت به جان و تن که برقصم

مرا اسارت چوبین بد است اگر که بمیرم

رها بکن بدنم را تو بی کفن که برقصم

در انزوای غزلها به یاد آنچه ندارم

به یاد تو بگریزم ز پیرهن که برقصم

بیا شب است و حریفان به انتظار تو اینجا

که ساعتی بنشینی در انجمن که برقصم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *