در سینه ز دست دل جگر تابیهاست

در دیده ز تاب سینه بیخوابیهاست

ای دیده، بریز خون این دل، که مرا

دیریست که با او سر بی‌آبیهاست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *