خورشید که خاک ازو چو زر میگردد

از شوق رخ تو دربدر میگردد

یک جرعه می‌صاف تو در صافی ریخت

شد مست و درین میان به سر می‌گردد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *