ای صبح ندانم که چه در یافته ای
مشکین قصب از بهر که بشکافته ای
خورشید عفاک الله از آنروز که گرم
بر تشنه لبان کربلا تافته ای
ای صبح ندانم که چه در یافته ای
مشکین قصب از بهر که بشکافته ای
خورشید عفاک الله از آنروز که گرم
بر تشنه لبان کربلا تافته ای