کی مهربونیتو گرفت از من غرق آبه ی درد
کی دستای عزیزتو تبر برای ساقه کرد
کینه رو کی یاد تو داد تو هم شدی مثله همه
از تن گرم عاشقت کی ساخته یک مجسمه
نمیشه باورم تویی نه این که چشمای تو نیست
تو طاقت نبود منو ببینی با چشمای خیس
قد تموم درد من تو داشتی کهنه مرهمی
دیروز بودی مرگ غمم امروز تولد غمی
از لبِ قصه ساز تو مونده صدای دشمنی
سخته که باورم بشه تو همون عاشق منی