فاصله یه حرفه ساده است بین دیدن و ندیدن
بگو صرفه با کدومه شنیدن یا نشنیدن
ما می خواستیم از درختا کاغذ و قلم بسازیم
بنویسیم تا بمونین پشت سایه جون نبازیم
آینه ها اونجا نبودن که ببینیم که زشتیم
روی درخت با نوک خنجر زنده باد درخت نوشتیم
زنگ خوش صدای تفریح واسمون زنگ خطر شد
همه ی چوبای جنگل دسته ی تیغ تبر شد
اگه حرفمو شنیدی جنگلو نده به پاییز
کاری کن درخت باغچه تن نده به خنجر تیز
با جوونه ها یکی شو پَر بکِش نگو که سخته
جنگل تازه به پا کن هر یه آدم یه درخته