دو دوست گرامی من را به چالش کتاب دعوت کرده اند! هنوز درست نمی دانم چیست ولی خب چیز جالبی به نظر می آید!
کسی که به چالش دعوت شده باید ده کتابی که برایش تاثیر گذار بوده نام ببرد و ده دوست دیگرش را دعوت کند.
ناخودآگاه آدم کتاب ها را از بچگی به این ور یکی یکی به یاد می آورد.
کتابهایی که در دهه شصت خواندم:
۱- کتاب «رباعیات خیام» همراه با ترجمه فیتز جرالد.
یک کتاب جیبی با جلد سرمه ای براق بود. دوستش داشتم.
۲- کتابهای جیبی «عزیز نسین» با ترجمه رضا همراه یا بقیه.
تعدادشان زیاد بود. طنز بودند. ترکیه ای بود نویسنده. کتابهای زمان شاه بودند که در کتابخانه خانه مان بود. زمان بچگی ام کتابهای زیادی داشت که روی بیشتر آنها مهر «کتابخانه سیامک قاسمی و سیاوش قاسمی» داشت. برادرهای بزرگم. این کتابها هم از آن دسته کتابها بودند. (و کتابهایی هم بود که هیچگاه ندیدم. از آن کتابهایی که بعد از انقلاب پنهان شده بودند. بعد ها هم که گشتم، پیدایشان نکردم.)
۳- کتاب «سه قطره خون» صادق هدایت.
کتاب قطع جیبی به رنگ قرمز بود. خیلی کوچک بودم. و یادم است یک بار به خاطر خواندن این کتاب سرزنش شدم! شخصی (که نامش را نمی برم چون خوشم از او نمی آید) به پدر و مادرم می گفت که این کتاب ها را ندهید بچه بخواند. کتاب «داستان راستان» بدهید بخواند چون خیلی آموزنده است!
کتابهایی که در دهه هفتاد خواندم:
۴- کتاب «نگاهی به سپهری» سیروس شمیسا
شعر نو، تبی بود که سال های هفتاد و دو و هفتاد و سه در گرفته بود. من دوم سوم نظری بودم! سخت بود ارتباط برقرار کردن با شعر نو! خواندن این کتاب خیلی برایم گره گشا بود در آشنایی با ادبیات معاصر و بویژه نقد ادبی.
۵- کتاب «داستان یک روح» سیروس شمیسا
سال هفتاد و پنج بود و من هنوز بوف کور را نخوانده بودم. دیدم این کتاب نوشته متن کامل و شرح بوف کور صادق هدایت. تهیه اش کردم. و خیلی خیلی خوب بود خواندن این کتاب. نخست این که متن بوف کور را توانستم با دقت و آگاهی بیشتری بخوانم. چون متن اصلی در لابلای متن های دیگر کتاب و با فونت متفاوت نوشته شده بود. که به من این امکان را می داد که هر جا دلم بخواهد بدون توجه به شرح ها، متن را ادامه دهم و هر جا بخواهم، متن را همزمان با شرح اش بخوانم. با یونگ و هرمان هسه و نقد روان شناسی و انواع دیگر نقد ها و … با این کتاب آشنا شدم.
۶- کتاب «دانش و ارزش» عبدالکریم سروش
هفتاد و چهار هفتاد و پنج بود. این کتاب به زبان ساده بود و مفاهیم منطقی و استدلال در نوشتن و آشنایی با مکتب ها و مباحثه و کلام و این گونه متن های غیر احساسی را از دکتر سروش آموختم. کتابهای دیگری هم از او داشتم. تضاد دیالکتیکی، دگماتیسم نقابدار، تفرج صنع، فربه تر از ایدئولوژی، و دیگر یادم نیست. اما دانش و ارزش را یادم است کنارش با خودکار قرمز نظرهایم را اضافه می کردم! الان هر چقدر می گردم این کتاب را پیدا نمی کنم.
۷- کتاب «دشنه در دیس» احمد شاملو
من با شاملو، بعد از سهراب سپهری آشنا شدم! آن سالها سالهایی بود که تب سهراب سپهری رواج داشت. کتاب نگاهی به سپهری هم در این علاقه ام به سهراب بی تاثیر نبود. سال چهارم نظری بودیم. آشنایی ام با شاملو را مدیون دوست خوبم «فرزام اشجعی» هستم. و البته «مجید نوری» که یادم است کتاب «مرثیه های خاک و شکفتن در مه» را، اگر اشتباه نکنم، به من هدیه داد.
اینجا «دشنه در دیس» را نام آوردم، چون آن زمان ها کتاب های شاملو، تک تک بودند و «نگاه» منتشر می کرد. بعدش سال هفتاد و هشت بود که مجموعه آثار در قالب یک کتاب آمد. به هر حال شاملو یکی از تاثیر گذار ترین ها بود. تمام کتابهایش. تمامی مجموع آثار هایش!
۸- کتاب «ساختار و تاویل متن» بابک احمدی
از جلسه های سال هفتاد و هفت هفتاد و هشت نگارخانه لاله به یاد دارم ساختار و تاویل متن را. و کتاب ارزشمندی است. همین.
کتابهایی که دهه هشتاد خواندم:
۹- کتاب «خطاب به پروانه ها و چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم» رضا براهنی.
به هر حال انکار ناپذیر است که من همیشه تحت تاثیر برخی آدم ها خواهم بود. موخره کتاب خطاب به پروانه ها برایم هنوز تازگی دارد.
۱۰- کتاب «از زبان شناسی به ادبیات» کوروش صفوی
سال هشتاد و دو بود. دقت زیادی در مطالعه این کتاب کردم.
نام این چالش، کتاب های تاثیر گذار بود. اما اگر مجله ها را هم به آن بیفزاییم، هرگز نمی توانم دوره «گل آقا» از سال شصت و نه تا هفتاد و پنج شش را نادیده بگیرم. مجله «آدینه» هم مجله ای دوست داشتنی بود برایم. «کیان» هم برایم تاثیرگذار بود. «دنیای سخن» و «ایران فردا» هم نه دائمی اما گه گاه می گرفتم. از دوره های مجله اینترنتی «سکاف» هم نمی توان چشم پوشی کرد! و خب، کتابهایی که پی دی اف منتشر می شدند در اینترنت و چند تایی از آن ها را پرینت می گرفتم و بقیه را پشت مونیتور می خواندم!
باید ده نفر را دعوت کنم. من هم دوستانم را به این چالش دعوت می کنم:
۱- یاشیل. نمی دانم که چه کتابهایی را خواهد نوشت.
۲- سیاوش قاسمی. برادر بزرگم که ذکر خیری در متن بالا از او شد. کاش می توانستم از سیامک هم دعوت کنم.
۳- سپهر قاسمی. که دوست و برادرم بود و هست.
۴- مهدی عبداللهی. دوست قدیمی ام. کاش فرزام هم در فیسبوک بود.
۵- مجید نوری. در متن به او اشاره کردم که کتابی از شاملو به من هدیه داده
۶- بابک ملک زاده. قوم و خویش هستیم هر چند فرصتی نشده نشست و برخاست داشته باشیم.
۷- بهرام حسین زاده. دوست نادیده ام که اگر دیده بودم چه می شد!
۸- رضا نادم. عجیب است این همه تشابه سلیقه و رای که داریم با هم
۹- کوروش ملک زاده. دوست نزدیک زمانهای نوجوانی ام که از قضا پسردایی ام هم هست!
۱۰- ابوالفضل قربانی. خصوصیات اخلاقی اش شبیه من نیست و شاید با این چالش بفهمم که چرا دوست اش می دارم!
ده نفرم تمام شد! پیش از این که نوشته ام را منتشر کنم، نگاهی به کتابخانه ام کردم که چیزی از قلم نیفتاده باشد! کتابی دیدم به نام «پرسش و پاسخ در باره حقوق بشر» ترجمه محمدجعفر پوینده. و یاد کسی افتادم که این کتاب را به من هدیه کرده:
۱۱- علی مهدوی. او را هم به این چالش دعوت می کنم. روزهای پر چالش و پر کتابی با هم داشته ایم!
داستان راستان چرا گذاشته اسم کتاب رو آخه !!!! چه اسم ناجوریه وقتی ریز میشی بهش :)))
وای سهیل چقدر تو لیستت “کتاب” داری تو. و خوشحالم که تو چندین و چند ردیف نقطه مشترک داشتیم (از اونهایی که در زندگی خوندم ، نه اینکه تو چالش آورده باشم) سپاس دوست من و جاالبببب بود.
بعضی نوشته ها را با نوارهایشان شنیده ام. مثل (در شب سرد زمستانی) که شعرهای نیما یوشیج بود با دکلمه احمدرضا احمدی و آواز محمد نوری. سال هفتاد و چار بود. و شب سرد زمستان بود.
کاشفان فروتن شوکران، سکوت سرشار از ناگفته هاست، چیدن سپیده دم، شعر های فدریکو گارسیا لورکا، سیاه همچون اعماق آفریقای خودم، یک نوار که یک طرفش شعرهای شاملو بود (با: همه لرزش دست و دل ام از آن بود … شروع می شد) و طرف دیگرش شعر های حافظ. نوار دیگری که شعر های نیما را یک طرف و شعر های مولوی را طرف دیگر می خواند شاملو. نواری که کانون پرورش فکری تکثیر کرده بود که شعر های خیام بود با آواز شجریان و صدای شاملو. و صد البته، شازده کوچولو… که هنوز هم وقتی گوش می دهم بغض ام می آید.
عالی بود!
آخ آخ آقا رولی اون طالع بینی چینی نوشته پائولا دلسول و ترجمه شهرین که یه کتاب با جلد صورتی بود را من از قلم انداختم! بعله! اصولن کتاب بسیار مهمی بود!
مولانا با صدای شاملو رو به بقیه موارد ترجیح میدم. البته در رتبه دوم بعد از نسخه صوتی خروس زری پیرهن پری.
دقیقا اونجایی که میگه “گفت آن چیز دگر نیست دگر، هیچ مگو”
بله. این جمله که اشاره کردی زیباترین جمله ی همه ی اشعار و اعصار است که شاملو عمق موضوع را در اجرای این جمله درک کرده و توانسته منتقل کند.
در یکی دو مورد در همین نسخه ی مولوی و خیام که اشاره شد، اشتباهاتی در بیان داشته که در نسخه های جدیدش اصلاح کرده. الان درست یادم نیست. اما خیام آنجا که گویند که دوزخی بود عاشق و مست، تکیه ی «ی» را اشتباه گفته در نسخه ی قدیم؛ در مولوی هم نگفتم مرو آنجا جایی اشتباه گفته بود و جایی هم در خانه جهد مهلت ندهد … . با این همه، باز هم نسخه ی قدیمی مولوی اش را از نسخه ی بعدی اش دوست تر می دارم
سهیل جان کار سختی را جلو روم گذاشتی باید برگردم به گذشته های دور ۴۰ سال پیش ! از کتابهای بهرنگی شروع می کنم: کوراوغلو کچل حمزه،۲۴ ساعت در خواب وبیداری،اولدوز وعروسک سخنگو،اولدوز و کلاغها،ماهی سیاه کوچولو،کچل کفتر باز،پسرک لبو فروش،تلخون،کندو کاو در مسائل تربیتی ایران و…، داستانهای داریوش عباداللهی: لاکوی، شش برادر، باقلا قاطوق، روباه حیله گر و راسوی عاقل، گلاوژ وخالد، گیله مرد، نخودی و حاکم، نگار و نبی و… کتابهای مجموعه داستانی عزیز نسین شامل: یک خارجی در استانبول، دلتون میخواد میلیونر بشین، تا کتک نخورم آدم نمیشم، بچه های آخر الزمان، پرونده اداری، موخوره، مگه تو مملکت شما خر نیست، پخمه، حزب کرامت و حزب سلامت، چاخان و.. کتابهای قصه های برادران گریم، قصه های خوب برای بچه های خوب (مهدی آذر یزدی)،عزاداران بیل- گاو،اهل هوا (ساعدی) ، کتاب مجموعه داستانی از این ولایت (درویشیان- که توسط معلم کلاس سوم ابتدایی بهم جایزه داده شد!) یک از کتابهایی که بسیار در من تاثیر گذاشته و شاید چند بار آن را خواندم کتاب سرگذشت مادر نوشته چنگیز آیتماتف معروف به شولوخوف قرقیزستان بود! کتابهای جلال آل احمد شامل نون والقلم، مدیر مدرسه، سه تار، دید و بازدید، (اپیزود داستانی از یکی از کتابهای یاد شده جلال فکر کنم سه تار باشد بنام “بچه مردم” نیز خیلی در من اثر گذاشت.) اکثر یا شاید تمامی کتابهای فوق را من وبرادرم در کتابخانه خودمان داشتیم ! کتابهای یاد شده فوق را در دهه ۵۰ و پیش از انقلاب خوانده بودم . اینهایی که گفتم را فعلا نگهدار تا کمی بیشتر فکر کنم وبقیه اش را در روزهای آینده می گویم و کامل می کن سهیل جان!!
بچه ها تو چالش کی میرید مواظب باشید پاتون نشکنه شاید چالش عمیق باشه
چالش ام بر صورت ات چال اش عمیق
یاد گار روزگاران عتیق
گر نشینی بر سر این چاله ها
پرت گردی چون کـَهی بر منجنیق
چاله و چاه است همی چالش ات
چالدران است دگر، بالش ات
موی و شپش هر دو در این کارزار
صلح طلب گشته، کند خواهش ات
شد فضا امروز بس فرسایشی
تا کاپوچ آمد به پا شد چالشی
یادم آمد که همین چن روز پیش
چشم بادام و جکی و مالشی
چالشم بر چالشت افزون شود
لیک چالشدان تو گلگون شود
آنچنان چالش به مالش داده اند
مالش چالش به داعش داده اند
تو ز چالشدان بگفتی مجتبا
پرزیدنتی یادم آمد چون وبا
شد روان بحث ممه از گاله اش
که لولو برده به یغما … مرحبا!