شکفته شد گل ِ حَمرا و گشت بلبل مست
صَلا یِ سرخوشی ای صوفیان ِ باده پرست
اساس ِ توبه که در محکمی چو سنگ نمود،
ببین که جام ِ زُجاجی چهطُرفهاش بشکست
بیار باده که در بارگاه ِ استغنا
چه پاسبان و چه سلطان، چه هوشیار و چه مَست
از این رباط ِ دو دَر چون ضرورت است رحیل
رواق و طاق ِ معیشت چه سربلند و چه پست
مقام ِ عیش میسّر نمیشود بیرنج
بلی به حُکم ِ «بَلا» بستهاند عهد ِ اَلَست
به هست و نیست مَرَنجان ضمیر و خوش میباش
که نیستیست سرانجام ِ هر کمال که هست
شکوه ِ آصفی و اسب ِ باد و منطق ِ طیر
به باد رفت و از او خواجه هیچ طرف نبست
به بال و پَر مرو از ره، که تیر ِ پرتابی
هوا گرفت زمانی، ولی به خاک نشست
زبان ِ کِلک ِ تو حافظ چه شُکر ِ آن گوید
که گفتهیِ سخنات میبرند دست به دست
سهیل قاسمی
فریدون فرح اندوز
مریم فقیهی کیا
شرح سطر به سطر
توضیح در باره شرح سطر به سطر
ستیغ، هیچ ادعایی در کامل و جامع بودن شرحها ندارد.
شکفته شد گل ِ حَمرا و گشت بلبل مست صَلا یِ سرخوشی ای صوفیان ِ باده پرست
اساس ِ توبه که در محکمی چو سنگ نمود، ببین که جام ِ زُجاجی چهطُرفهاش بشکست
بیار باده که در بارگاه ِ استغنا چه پاسبان و چه سلطان، چه هوشیار و چه مَست
از این رباط ِ دو دَر چون ضرورت است رحیل رواق و طاق ِ معیشت چه سربلند و چه پست
مقام ِ عیش میسّر نمیشود بیرنج بلی به حُکم ِ «بَلا» بستهاند عهد ِ اَلَست
به هست و نیست مَرَنجان ضمیر و خوش میباش که نیستیست سرانجام ِ هر کمال که هست
شکوه ِ آصفی و اسب ِ باد و منطق ِ طیر به باد رفت و از او خواجه هیچ طرف نبست
به بال و پَر مرو از ره، که تیر ِ پرتابی هوا گرفت زمانی، ولی به خاک نشست
زبان ِ کِلک ِ تو حافظ چه شُکر ِ آن گوید که گفتهیِ سخنات میبرند دست به دست
وزن عروضی و تقطیع
شـِ کُفـ تـِ شُد گـُ لـِ حَمـ رَا وُ گَشـ تِ بُلـ بُلـ مَسـ ت
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
یا:
ت تن ت تن ت ت تن تن ت تن ت تن ت ت تن
نام ِ قدیمی بحر: مجتث مثمن مخبون محذوف
se kof te sod go le ham raa vo gas te bol bol mas t
sa laa ye sar xo si yey soo fi yaa ne baa de pa ras t
اختلاف نسخهها
چند نسخه متفاوت با نسخه مرجع
اساس کار ستیغ، نسخه چاپ قزوینی و غنی است. و تصحیحهای دیگر اینجا در دسترس است
خانلری
شکفته شد گل ِ خمری و گشت بلبل مست
صَلا یِ سرخوشی ای صوفیان ِ وقت پرست
اساس ِ توبه که در محکمی چو سنگ نمود
ببین که جام ِ زُجاجی چهطُرفهاش بشکست
بیار باده که در بارگاه ِ استغنا
چه پاسبان و چه سلطان، چه هوشیار و چه مَست
در این رباط ِ دو دَر چون ضرورت است رحیل
رواق و طاق ِ معیشت چه سربلند و چه پست
مقام ِ عیش میسّر نمیشود بیرنج
بلی به حُکم ِ بَلا بستهاند عهد ِ اَلَست
به هست و نیست مَرَنجان ضمیر و خوش میباش
که نیستیست سرانجام ِ هر کمال که هست
شکوه ِ آصفی و اسب ِ باد و منطق ِ طیر
به باد رفت و از او خواجه هیچ طرف نبست
به بال و پَر مرو از ره، که تیر ِ پرتابی
هوا گرفت زمانی، ولی به خاک نشست
زبان ِ کِلک ِ تو حافظ چه شُکر ِ آن گوید
که گفتهیِ سخنات میبرند دست به دست
اختلاف نسخه ها بر اساس تصحیح خانلری
بیت یکم:
گل حمرا
ای بلبلان باده پرست | صوفیان باده پرست
بیت دوم:
لباس توبه
چگونه اش بشکست
بیت چهارم:
از این رباط
چون مقرر است رحیل
رواق و طاق مقرنس
معیشت چه پاسبان و چه مست
بیت پنجم:
مقام عشق
یکی بحکم | بلی بحکم بلی
بسته اند روز الست
بیت ششم:
که نیستست سرانجام | که نیست است سرانجام
بیت هفتم:
شکوه آصف و آسیب باد و
از او هیچ خواجه طرف نبست
بیت هشتم:
که تیر ربانی
بیت نهم:
چه شرح آن گوید | چه قدر آن گوید
که گفتهی سخنش
حافظ شیراز
شکفته شد گُل ِ حَمْرا و گَشت بلبل مست،
صَلا یِ سرخوشی، ای صوفیان ِ وقت پرست!
اساس ِ توبه – که در محکمی چو سنگ نمود –
ببین که جام ِ زُجاجی چهطُرفهاش بشکست!
بیار باده که در بارگاه ِ استغنا
چه پاسبان و چه سلطان، چه هوشیار و چه مَست.
در این رباط ِ دو دَر چون مُقرّر است رَحیل
رواق و طاق ِ معیشت چه سربلند و چه پست.
به بال و پَر مرو از ره، که تیر ِ پرتابی
هوا گرفت زمانی ولی به خاک نشست.
به هست و نیست مَرَنجان ضمیر و، خوش میباش!
که نیستیست سرانجام ِ هر کمال که هست:
شکوه ِ آصفی و اسب ِ باد و منطق ِ طَیر
به باد رفت و از آن خواجه هیچ طَرْف نبست
#
زبان ِ کِلک ِ تو، حافظ! چه شُکر ِ آن گوید
که شِکَّر ِ سخنات میبَرَند دست به دست؟
حافظ به سعی سایه
شکفته شد گل ِ حمرا و گشت بلبل مست
صَلا یِ سرخوشی ای صوفیان ِ وقت پرست
اساس ِ توبه که در محکمی چو سنگ نمود
ببین که جام ِ زُجاجی چهطُرفهاش بشکست
بیار باده که در بارگاه ِ استغنا
چه پاسبان و چه سلطان، چه هوشیار و چه مَست
ازین رباط ِ دو دَر چون ضرورت است رحیل
رواق و طاق ِ معیشت چه سربلند و چه پست
مقام ِ عیش میسّر نمیشود بیرنج
بلی به حُکم ِ بَلا بستهاند عهد ِ اَلَست
به هست و نیست مَرَنجان ضمیر و خوش میباش
که نیستیست سرانجام ِ هر کمال که هست
شکوه ِ آصفی و اسب ِ باد و منطق ِ طیر
به باد رفت و از او خواجه هیچ طَرْف نبست
به بال و پَر مرو از ره، که تیر ِ پرتابی
هوا گرفت زمانی، ولی به خاک نشست
زبان ِ کِلک ِ تو حافظ چه شُکر ِ آن گوید
که گفتهیِ سخنات میبرند دست به دست
خرید آثار مرتبط
خرید آنلاین آثار دانلودی، خرید کالا، دانلود محصولات رایگان
دیوان حافظ
قزوینی و قاسم غنی
نسخه PDF تصویربرداری شده از چاپ هندوستان
دیوان غزلیات حافظ
پرویز ناتل خانلری
نسخه PDF تصویربرداری شده از کتاب قدیمی
دیوان خواجه حافظ
سید عبدالرحیم خلخالی
تصویربرداری شده از کتاب چاپ سال ۱۳۰۶
طریق عشق
بدیع الزمان فروزان فر
شرح غزلیاتی چند از حافظ
شنیدن غزلهای حافظ با صدای جاودانهی فریدون فرح اندوز، لذتی دوچندان به شعر میبخشد. خاصه آنکه هم صدا را بشنوی و هم تصویر ببینی. مجموعهی غزلهای حافظ، در دو شکل صوتی و تصویری با اجرای فریدون فرحاندوز را اینجا تهیه کنید و لذتش را ببرید.
سهیل قاسمی، مجموعهئی از اجرای تمام غزلهای حافظ بر اساس نسخهی قزوینی و غنی ارائه کرده است. رویکرد سهیل قاسمی، ارائهی نسخهی صوتی با اولویت نهادن بر اصل درستخوانی اشعار، رعایت صحیح لحن و ادای صحیح واژگان با پایبندی به وزن شعر است. اینجا مجموعهی «حافظ شاعر» سهیل قاسمی را تهیه کنید.
نرم افزار حافظ شاعر، تلاشی است برای در دسترس نهادن نسخه درست دیوان حافظ. آنچه که ما را در مجموعه ستیغ بر آن داشت که در کنار اپ های فراوان حافظ موجود در مارکت های موبایلی، کار دیگری ارائه دهیم، جدا از علاقه شخصی، تلاش در ارائه مرجع قابل اعتمادی از متن دیوان، با لحاظ رویکرد علمی معرفی نسخه ها و تصحیح های مختلف، نسخه بدل ها، و شرح های بدیع و کاملی برای علاقهمندان به فال حافظ بود.
شرح فال
مشکلات پیش روی تو هر قدر هم که بزرگ و محکم به نظر بیاید، اگر با علاقه و خوشدلی با آن رو به رو شوی خواهی دید که چه قدر ساده و چه نیکو یکی یکی از پیش راه تو کنار خواهند رفت.
اگر طبعت را بلند کنی و قانع باشی، به جایی می رسی که خواهی دانست که مهم نیست چه مقام و منصبی داشته باشی. دنیا و سرخوشی ها و ناکامی های آن گذران است. چه زندگی خوب و مرفهی داشته باشی و چه به سختی افتاده باشی، می گذرد. در نظر داشته باش که کامیابی بی رنج میسر نمی شود. انگاری که سرنوشت ما را چنین ساخته اند که برای به دست آوردن هر چیزی می باید بلای آن را هم به جان بخریم. خودت را به این که چیزی را نداری اندوهگین مکن و از چیزی که داری مغرور مباش. در نهایت همه چیز تمام می شود. هرچه کمال و هر چه شکوه، در نهایت به پایان می رسد و به باد می رود. بکوش تا از آن چه که داری به درستی استفاده کنی. مغرور نشو و از تعریف و تمجید های اطرافیانت خودت را گم نکن. هر چیزی مدتی می تواند در اوج باشد؛ پس از آن ناگزیر فرود می آید. بابت داشته هایت سپاسگزار باش. و خوشحال باش که نیکی های تو در نظر همه هست.
۰ Comments
Trackbacks/Pingbacks