خمی که اَبرویِ شوخ ِ تو در کمان انداخت

به قصد ِ جان ِ من ِ زار ِ ناتوان انداخت

 

نبود نقش ِ دو عالم که رنگ ِ اُلفت بود

زمانه طرح ِ محبّت نه این زمان انداخت

 

به یک کرشمه که نرگس به خودفروشی کرد

فریب ِ چشم ِ تو صد فتنه در جهان انداخت

 

شراب خورده و خوی کرده می‌روی به چمن

که آب ِ رویِ تو آتش در ارغوان انداخت

 

به بزم‌گاه ِ چَمَن دوش مست بُگذشتم

چو از دهان ِ تو ‌ام غنچه در گمان انداخت

 

بنفشه طرّه‌یِ مفتول ِ خود گره می‌زد

صبا حکایت ِ زلف ِ تو در میان انداخت

 

زِ شرم ِ آن که به رویِ تو نسبت‌اش کردم

سمن به دست ِ صبا خاک در دهان انداخت

 

من از وَرَع می و مطرب ندیدمی ز این پیش

هوا یِ مُغ‌بَچه‌گان‌اَم در این و آن انداخت

 

کنون به آب ِ می ِ لعل خرقه می‌شویم

نصیبه‌یِ اَزَل از خود نمی‌توان انداخت

 

مگر گُشایش ِ حافظ در این خرابی بود

که بخشش ِ ازل‌اش در میِ مُغان انداخت

 

جهان به کام ِ من اکنون شود که دور ِ زمان

مرا به بندگی ِ خواجه‌یِ جهان انداخت

غزل حافظ با صدای سهیل قاسمی

غزل حافظ با صدای فریدون فرح اندوز

نسخه‌های دیگر

- نسخه‌بدل‌ها
متن نوشته شده در ستیغ بر اساس کتاب چاپ قزوینی و غنی است. دیوان حافظ ضبط‌ها، تصحیح‌ها و نسخه‌های دیگری هم دارد که چند نمونه از آن‌ها این‌جا آمده است.

شرح سطر به سطر

یادآوری
ستیغ ادعایی در جامع و مانع بودن شرح سطر به سطر ندارد و شرح ها ممکن است به مرور تغییر کنند یا تکمیل شوند.

این غزل با اجرای سهیل قاسمی از کتاب حافظ شیراز

نشست مرتبط

نشست مرتبط

هنوز مطلبی منتشر نشده

شرح فال

به زودی جهان به کام تو خواهد شد. زمانه تو را در مسیر خوبی قرار داده است.

به یاد داشته باش که گشایش کار تو در کوشش و مرارت هایی بود که تحمل کرده ای و لطف خدا شامل حال تو شده است.

سرنوشت تو به کامروایی و خوشی حکم می کند. سرنوشت را نمی توان تغییر داد.

بپرهیز که غرور و خودنمایی دامن تو را نگیرد. بکوش تا کسی را نفریبی. حالا که از بخت مساعد برخورداری با این بی احتیاطی ها باعث نشو تا فتنه ایجاد شود.

دیگران را میازار. ممکن است کاری که تو بر حسب عادت و با سهل انگاری انجام می دهی، باعث رنجش خاطر شخص دیگری شود. تو در قبال دیگران مسئولی. بکوش تا دوستدارانت از تو رنجشی به دل نداشته باشند. شاید تو ندانی و برایت ساده باشد اما برای ایشان بسیار دشوار خواهد بود.

در نظر بگیر که محبت و دوستی، نه حرف دیروز و امروز است. پیش از آفرینش دو جهان، این الفت و محبت بود که خلق شد. آن را پاس بدار.

وزن شعر

مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن

xa mii ke eab ru ye soo xee to dar ka maa nan daa xt

be qas de jaa ne ma nee zaa re naa ta vaa nan daa xt