صبا! به لطف بگو آن غزال ِ رعنا را
که سر به کوه و بیابان تو دادهای ما را
شِکَرفروش -که عمر ش دراز باد- چرا
تفقّدی نکند طوطیِ شکرخا را
غرور ِ حُسناَت اجازت مگر نداد ای گل
که پرسشی نکنی عندلیب ِ شیدا را
به خلق و لطف توان کرد صید ِ اهل ِ نظر
به بند و دام نگیرند مرغ ِ دانا را
ندانم از چه سبب رنگ ِ آشنایی نیست
سَهیقدان ِ سیَهچشم ِ ماهسیما را
چو با حبیب نشینی و باده پیمایی
به یاد دار مُحبّان ِ بادپیما را
جز این قدَر نتوان گفت در جمال ِ تو عیب
که وضع ِ مهر و وفا نیست رو یِ زیبا را
در آسمان نه عجب گر به گفتهیِ حافظ
سرود ِ زهره به رقص آورد مسیحا را
غزل حافظ با صدای سهیل قاسمی
غزل حافظ با صدای فریدون فرح اندوز
نسخههای دیگر
نسخهبدلها
متن نوشته شده در ستیغ بر اساس کتاب چاپ قزوینی و غنی است. دیوان حافظ ضبطها، تصحیحها و نسخههای دیگری هم دارد که چند نمونه از آنها اینجا آمده است.
شرح سطر به سطر
یادآوری
ستیغ ادعایی در جامع و مانع بودن شرح سطر به سطر ندارد و شرح ها ممکن است به مرور تغییر کنند یا تکمیل شوند.
شرح فال
احساس می کنی که آن چنان که شایسته ی تو است قدرت را نمی دانند. و کسی حالی از تو نمی پرسد.
شاید به خوبی های خودت مغرور شده بودی که باعث شده سردی به وجود بیاید. اگر منزوی شده ای، خودت پا پیش بگذار و حالی از عزیزانت بپرس.
با اخلاق نیکو و گذشت و محبت است که می توان دل دیگران را به دست آورد. در پی آن نباش که دیگران را وادار کنی که به تو خوبی کنند. سعی نکن که محبت خودت را به دیگران تحمیل کنی. به شخصیت و احساس دیگران احترام بگذار.
شاید به خاطر طبیعت انسان ها است که به سختی با کسی احساس صمیمیت کنند. تلاش کن تا با محبت و از خود گذشتگی دل آن ها را به دست بیاوری.
و در عوض زمانی که به موفقیت رسیدی و آنچه دلخواه تو است فراهم شد، به یاد روزگار سختی خودت و سختی های دیگران باش و بدان که بسیار کسان از این موفقیت محروم اند.
در نظر داشته باش که بی مهری و بی وفایی شاید طبیعت خلق باشد. تو تلاش کن که با محبت، دل ها را به دست آوری. در این صورت است که خواهی توانست سرنوشت را در دست بگیری و بر همه چیز تاثیر گذار باشی.
وزن شعر
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
sa baa be lot f(e) be goo ean qa zaa le rae naa raa
ke sar be koo ho bi yaa ban to daa de eii maa raa