صوفی! بیا که آینه صافی ست جام را
تا بنگری صفایِ می لعلفام را
راز درون ِ پرده زِ رندان ِ مست پرس
کاین حال نیست زاهد ِ عالیمقام را
عنقا شکار ِ کس نشود دام بازچین
کآن جا همیشه باد به دست است دام را
در بزم دور یک دو قدح درکش و برو
یعنی طمع مدار وصال ِ دوام را
ای دل شباب رفت و نچیدی گلی زِ عیش
پیرانه سر مَکُن هُنَری ننگ و نام را
در عیش ِ نقد کوش که چون آبخور نماند
آدم بِهِشت روضهیِ دارالسّلام را
ما را بر آستان ِ تو بس حقّ ِ خدمت است
ای خواجه بازبین به ترحُّم غلام را
حافظ مرید ِ جام ِ می است ای صبا برو
وز بنده بندگی برسان شیخ ِ جام را
غزل حافظ با صدای سهیل قاسمی
غزل حافظ با صدای فریدون فرح اندوز
نسخههای دیگر
نسخهبدلها
متن نوشته شده در ستیغ بر اساس کتاب چاپ قزوینی و غنی است. دیوان حافظ ضبطها، تصحیحها و نسخههای دیگری هم دارد که چند نمونه از آنها اینجا آمده است.
شرح سطر به سطر
یادآوری
ستیغ ادعایی در جامع و مانع بودن شرح سطر به سطر ندارد و شرح ها ممکن است به مرور تغییر کنند یا تکمیل شوند.
شرح فال
بکوش تا راه چاره را از کسانی بپرسی که آگاه و مهربان هستند. مکوش تا از بدان و نامهربانان تقلید کنی که آنان به اسرار محبت و انسانیت واقف نیستند.
اگر به دنبال آرزویی بزرگ و دست نیافتنی هستی، در نظر داشته باش که آرزوها و اهدافت را منطقی و عاقلانه برگزینی. وگرنه حاصلی نخواهی یافت و زحمت تو بیهوده خواهی بود.
آگاه باش که همیشه اوضاع بر وفق مراد نخواهد ماند. پس بکوش تا از موقعیت های خوبی که در دست داری بیشترین بهره را ببری.
اگر فرصتی را از دست داده ای، حسرت آن را نخور. و مکوش تا به هر طریقی بخواهی جبران کنی. ممکن است اصرار بر احیای فرصتی که از دست رفته، باعث آبروریزی شود.
بکوش تا از فرصت های واقعی حداکثر استفاده را بکنی. به عبارتی نقد را به نسیه نفروش! چیزی که در دسترس تر است را برگزین و از خیالات و توهمات در باره ی موفقیت های موهوم بپرهیز.
وزن شعر
مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلن
یا
مستفعلن مفاعلُ مستفعلن فعل
soo fii bi yaa ke eaa ye ne saa fii s(e) jaa m(e) raa
taa ben ga rii sa faa ye me yee lae l(e) faa m(e) raa