این غزل در چاپ علامه محمد قزوینی و دکتر قاسم غنی نیست
این غزل در چاپ دکتر پرویز ناتل خانلری نیست
متن از کتاب حافظ شیراز احمد شاملو
ما برفتیم، تو دانی و دل ِ غمخور ِ ما!
بخت ِ بد تا به کجا می برد آبشخور ِ ما.
به دعا آمدهام، هم به دعا باز روم
که وفا با تو قرین باد و خدا یاور ِ ما!
مدّعی قصّهیِ آزار ِ من ِ خسته کند
رشک میآید ش از صحبت ِ جانپرور ِ ما.
گر همه خَلق ِ جهان بر من و تو حیف کُنند،
بِکَشَد از همه اِنصاف ِ سِتَم داور ِ ما!
به سَر ت! گر همه عالَم به سَر م جمع شوند
نتوان بُرد هوا یِ تو برون از سر ِ ما.
تا زِ وصف ِ رخ ِ زیبا یِ تو ما دم زده ایم
ورق ِ گُل خجل است از ورق ِ دفتر ِ ما.
از نثار ِ مُژه، چون زُلف ِ تو دَر دُر گیرم
قدمی کاز تو سلامی برساند بَر ِ ما.
هر که پرسید: «کجا رفت، خدارا، حافظ؟»
گو: «به زاری سفری کرد و بِرَفت از دَر ِ ما.»
غزل حافظ با صدای سهیل قاسمی
نسخههای دیگر
- نسخهبدلها
- پرویز ناتل خانلری
این شعر در این کتاب نیست
- اختلاف نسخه ها بر اساس نوشته دکتر خانلری
این شعر در این کتاب نیست
- حافظ شیراز - احمد شاملو
۹
ما برفتیم، تو دانی و دل ِ غمخور ِ ما!
بخت ِ بد تا به کجا می برد آبشخور ِ ما.
به دعا آمدهام، هم به دعا باز روم
که وفا با تو قرین باد و خدا یاور ِ ما!
مدّعی قصّهیِ آزار ِ من ِ خسته کند
رشک میآید ش از صحبت ِ جانپرور ِ ما.
گر همه خَلق ِ جهان بر من و تو حیف کُنند،
بِکَشَد از همه اِنصاف ِ سِتَم داور ِ ما!
به سَر ت! گر همه عالَم به سَر م جمع شوند
نتوان بُرد هوا یِ تو برون از سر ِ ما.
تا زِ وصف ِ رخ ِ زیبا یِ تو ما دم زده ایم
ورق ِ گُل خجل است از ورق ِ دفتر ِ ما.
از نثار ِ مُژه، چون زُلف ِ تو دَر دُر گیرم
قدمی کاز تو سلامی برساند بَر ِ ما.
هر که پرسید: «کجا رفت، خدارا، حافظ؟»
گو: «به زاری سفری کرد و بِرَفت از دَر ِ ما.»
- حافظ به سعی سایه
این شعر در این کتاب نیست.
شرح سطر به سطر
یادآوری
شرح فال
رنجیده ای. بخت با تو یار نبوده. قصد داری ترک کنی. و امیدواری که به پاس ِ دل ِ غم دیده ات، گشایشی شود.
هنگام ِ رفتن، بی حرمتی نکن و پل های پشت سرت را خراب نکن. همانگونه که با احترام و خوبی آمده بودی، با همان احترام و خوبی برو. امیدوار باش که خدا یاور تو است و جفایی که در حق تو شده تبدیل به وفا شود.
بدخواهانی داشته ای که اکنون که آزرده و خسته ای، قصد ِ آزار ِ تو را دارد. او به آنچه تو داشته ای حسادت می کند و رشک می برد.
بدان که اگر همه خلق جهان هم زحمت های تو را نادیده بگیرند، داور، انصاف خواهد کرد و حق را از ستمگر خواهد گرفت و داد ِ تو را خواهد داد.
هوای مطلوبی که داشته ای از سرت بیرون نخواهد رفت.
با ناراحتی رفته ای. اما چشم به راه باش و تدبیر کن برای زمانی که مشکل حل شود.
فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
maa be raf tii m(e) to daa nii yo de lee qam xo re maa
bax te bad taa be ko jaa mii ba ra daa bes xo re maa