رونق ِ عهد ِ شباب است دِگر بُستان را

می‌رسد مژده‌یِ گُل بُلبُل ِ خوش الحان را

 

ای صبا گر به جوانان ِ چمن باز رسی

خدمت ِ ما برسان سرو و گل و ریحان را

 

گر چنین جلوه کند مُغ‌بَچه‌یِ باده فروش

خاک‌روب ِ در ِ می‌خانه کنم مژگان را

 

ای که بَر مَه کشی از عنبر ِ سارا چوگان

مضطرب‌حال مَگَردان من ِ سرگردان را

 

ترسم این قوم که بر دُردکشان می‌خندند

در سر ِ کار ِ خرابات کُنند ایمان را

 

یار ِ مردان ِ خدا باش که در کشتی‌ِ نوح

هست خاکی که به آبی نَخَرَد طوفان را

 

برو از خانه‌یِ گردون به‌در و نان مَطَلَب

ک‌آن سیَه کاسه در آخر بکُشَد مهمان را

 

هر که را خواب‌گه ِ آخر، مُشتی خاک است

گو چه حاجت که به افلاک کَشی ایوان را؟

 

ماه ِ کنعانی‌ِ من! مسند ِ مصر آن ِ تو شد

وقت ِ آن است که بدرود کنی زندان را

 

حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی

دام ِ تزویر مَکُن چون دِگران قُرآن را

غزل حافظ با صدای سهیل قاسمی

غزل حافظ با صدای فریدون فرح اندوز

نسخه‌های دیگر

نسخه‌بدل‌ها

متن نوشته شده در ستیغ بر اساس کتاب چاپ قزوینی و غنی است. دیوان حافظ ضبط‌ها، تصحیح‌ها و نسخه‌های دیگری هم دارد که چند نمونه از آن‌ها این‌جا آمده است.

شرح سطر به سطر

یادآوری

ستیغ ادعایی در جامع و مانع بودن شرح سطر به سطر ندارد و شرح ها ممکن است به مرور تغییر کنند یا تکمیل شوند.

شرح فال

اوضاع رو به بهبود است. بکوش تا خوبی کنی.

از زیبایی ها و خوبی ها لذت ببر.

آزاد اندیش باش. از بابت فکرهایی که در سرت هست نگران نباش و آن ها را بد نپندار. از کجا معلوم که کسانی که خودشان را پاک و صالح جلوه می کنند در باطن بهتر از تو باشند؟

بکوش تا از مسیر درستی و پاکی خارج نشوی. معیارهایت را با آنچه که در باور عامه رایج است تنظیم نکن بلکه بکوش تا خودت بدانی که چه درست است و چه نادرست.

زیاد در بند مادیات نباش. این دنیا به کسی وفا نکرده است. چه حاجت است که خودت را به خاطر مادیات و تجملات به دشواری بیندازی و از دنیا لذت نبری.

دنیا به کام تو خواهد شد. و وقت آن خواهد رسید که روزگار خوشی را تجربه کنی.

بکوش تا به دیگران آزار نرسانی و از دورویی بپرهیز.

وزن شعر

فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن

row na qee eah de sa baa bas t(e) de gar bos tan raa

mii re sad moj de ye gol bol bo le xos eal han raa