غزل ۵ مولوی

آن شکل بین! و آن شیوه بین! و آن قَدّ و خَدّ و دست و پا

آن رنگ بین! و آن هنگ بین! و آن ماه ِ بدر اندر قبا

 

از سرو گویم یا چمن؟ از لاله گویم یا سمن؟

از شمع گویم یا لگن؟ یا رقص ِ گُل پیش ِ صبا

 

ای عشق ِ چون آتش‌کده، در نقش و صورت آمده

بر کاروان ِ دل زده؛ یک‌دم امان ده یا فَتیٰ

 

در آتش و در سوز من؛ شب می‌برم تا روز من

ای فرّخ ِ پیروز من! از رویِ آن شمس‌الضُّحیٰ

 

بر گِرد ِ ماه‌اش می‌تنم؛ بی‌لب سلام‌اش می‌کُنم

خود را زمین‌برمی‌زنم ز آن پیش ک‌او گوید صَلا

 

گلزار و باغ ِ عالَمی؛ چشم و چراغ ِ عالَمی

هم درد و داغ ِ عالَمی چون پا نهی اندر جفا

 

آیم کُنم جان را گرو؛ گویی: مده زحمت! برو!

خدمت کنم تا وا روَم؛ گویی که: ای ابله! بیا!

 

گشته خیال‌اش هم‌نشین با عاشقان ِ آتشین

غایب مبادا صورت‌ات یک‌دم زِ پیش ِ چشم ِ ما

 

ای دل! قرار ِ تو چه شد؟ و آن کار و بار ِ تو چه شد؟

خواب‌ات که می‌بندد چنین اندر صباح و در مَسا؟

 

دل گفت: حُسن ِ رویِ او؛ و آن نرگس ِ جادویِ او؛

و آن سُنبل ِ ابرویِ او؛ و آن لعل ِ شیرین‌ماجرا

 

ای عشق! پیش ِ هر کسی نام و لقب داری بسی

من دوش نام ِ دیگر ت کردم که «درد ِ بی‌دوا»

 

ای رونق ِ جان‌ام زِ تو! چون چرخ گردان ام زِ تو

گندُم فرست ای جان! که تا خیره نگردد آسیا

 

دیگر نخواهم زد نفس؛ این بیت را می‌گوی و بس!

بُگداخت جان‌ام ز این هوس؛ اُرفُق بِنا! یا ربَّنا!

غزل مولوی با صدای سهیل قاسمی

شرح سطر به سطر

ستیغ ادعایی در جامع و مانع بودن شرح سطر به سطر ندارد و شرح ها ممکن است به مرور تغییر کنند یا تکمیل شوند.

وزن:

مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن

 

تقطیع:

 

ean sak l(e) bin van sii ve bin van qad do xad doo das to paa

ean ran g(e) bin van han g(e) bin van maa he bad ran dar qa baa