توضیحات
یادداشتهای دکتر قاسم غنی
مجموعه سه جلدی
لندن 1359 شمسی – 1980 میلادی
The memoirs of Dr Ghasem Ghani
Forst published in London by Cyrus Ghani 1980
این کتاب نخستین بار در لندن و به دست آقای سیروس غنی فرزند دکتر قاسم غنی منتشر شده است و حقوق آن در سال 1980 به نام ایشان ثبت شده است.
کتابخانه یحیی مهدوی
اهدایی به کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران
روی کتاب، عبارتِ «نفیس (مجموعه مهدوی)» درج شده است.
این مجموعه در سه فایل که هر کدام کمتر از ده مگابایت حجم دارد ارائه شده. هر برگ دو صفحه نوشتاری را در خود دارد.
جلد اول: 143 برگ
جلد دوم: 155 برگ
جلد سوم: 162 برگ
شادروان دکتر قاسم غنی، متولد 1271 خورشیدی (1310 قمری و 1893) میلادی بود
بخشی از یادداشت فرزند ایشان
(دکتر سیروس غنی، متولد 1308 و درگذشته 1394 گردآورنده و ناشر این کتاب)
پدرم شادروان دکتر قاسم غنی، به شهادتِ آثارِ فراوانی که از خود جای گذاردهاست، عمرِ بالنسبه کوتاهِ خویش را با کوشش و پشتکاری که همواره برای من باعثِ اعجاب و غبطهانگیز بودهاست صرفِ تحقیق و جستجو و تالیف و ترجمه و نوشتن در زمینههای متنوعی از شعر و ادب و فرهنگ و هنر و عرفان و تصوّف کرد. این فقط داوریِ من که فرزندِ او هستم نیست که زندگیِ پربار و فعّالیتی پر تنوع و گستردگیِ دایرهی معاشرتِ پدرش را همیشه به دیدهی احترام و ستایش نگریستهاست. صحّتِ این داوری را بزرگان و بزرگواران و نامدارانِ فرهنگ و هنر و ادب و سیاستِ ایران که آن شادروان به درجاتِ مختلف با آنان حشر و نشر یا الفت و همکاری داشتهاست نیز گواهند.
شاید عمرِ کوتاه و مشغلهی بسیار، مجالِ آن را باقی نگذاشت که پدرم در حیاتِ خود، انبوهی از آثار و یادداشتها و تالیفاتِ خویش را منظّم کند و به چاپ برسانَد. در موردِ برخی از یادداشتهایی که از او به جای مانده، میتوان گفت که اوضاعِ ایران حتی تا همین اواخر، نشرِ آنها را غیرِ ممکن ساخته بود. پس از درگذشتِ پدرم، کلّیهی دستنوشتههایش در اختیارِ من قرار گرفت. همواره آرزو داشتم به طریقی این محصولِ کار و ذهن و اندیشههایش را که سالها در گوشهی کتابخانهام عمر میافزود و فقط گاهی آنها را به دوستانِ مَحرم نشان میدادم، انتشار دهم. اکنون پس از سالها این امکان دست دادهاست. و من با همکاری دوست گرامیام خانم هاله اسفندیاری، به عهدهی خود نهادهام که بهتدریج و ترتیب، تا آنجا که در توانایی و حیطهی امکانِ من است، این آثار را منتشر نمایم.
کتابی که اکنون در دستِ شما است، زندگینامهی آن مرحوم را از آغازِ زندگی تا پایانِ تحصیلاتِ عالی در بیروت در بر میگیرد. دورانی که در این زندگینامه گفتگو میشود، از دورانهای پر تلاطمِ ایران و تاریخِ دنیا است. رنگارنگیِ جهرهها و رویدادها شاید مطالعهی این کتاب را هم برای آنان که آن دوران را کم و بیش به یاد میآورند و هم برای دیگران که آن زمان برایشان روزهای دور و متعلق به گذشته و تاریخ است، جذاب کُنَد.
دینِ پدر، دینِ فرزند است و امیدوارم که با نشرِ این یادداشتها، وظیفهی فرزندیِ خود را ادا کردهباشم.
لندن بتاریخِ مردادماه 1359 مطابق با اوت 1980 میلادی
سیروس غنی
خانم هاله اسفندیاری نیز مقدمهئی بر این کتاب نگاشتهاند.
از این مقدمه:
این متون تحتِ عنوانِ یادداشتها و فعلا در 8 مجلد و مشتمل بر مطالبِ زیر است:
- شرحِ حال (کتابِ حاضر)
- سفرِ آمریکا – یادداشتهای شبانه 1324 – 1326
- سفارت ترکیه – 1327 – 1328
- سفر آمریکا – 1328 – 1331
- جنگ – 1323
- مکاتبات (نامههای مرحوم محمد قزوینی و کمالالملک به قاسم غنی)
- یادداشتهای پراکنده
- تجدید چاپ کتاب حافظ گرترودبل با ترجمه فارسی و یادداشتهایی که در حواشیِ آن آمدهاست.
در انتشارِ این یادداشتها کوشش شد تا حدّ امکان اصالتِ دستنوشته حفظ شود. یعنی در انشاء و املاءِ متن دست برده نشد. اگر نویسنده، کلمهئی را به اَشکالِ مختلف نوشتهاست، عیناً منعکس گردد.
بخشی از یادداشتهای دکتر قاسم غنی، از جلد دوم کتاب:
چهارشنبه پانزدهم فروردین 1324 هجری شمسی مطابق با چهارم اپریل 1945 میلادی
امروز یک بعد از ظهر آقای حسین علاء وزیرِ در بار با تلفون گفتند که از طرفِ آقای سهامالسلطان بیات نخست وزیر به شما پیشنهاد خواهد شد که به سمَتِ نمایندهی دولتِ ایران در کنفرانسِ سانفرانسیسکو که در 25 اپریل تشکیل میشود شرکت کنید. خواهشمندم شما این ماموریت را قبول کنید زیرا اراده اعلیحضرت این است که شما به این سمَت به امریکا بروید تا در ضمنِ این ماموریت، قرارِ سفارتِ شما در واشنگتن داده شود. چون مسبوق به سابقه بود قبول نمودم. ساعت چهار بعد از ظهر آقای دکتر علی سیاسی وزیر مشاور کابینه آقای بیات بر حسبِ وقتی که خواستند، به منزلِ من آمده از طرفِ آقای بیات تقاضا کردند بنده هم قبول کردم.
تفضیلِ سفارت این است که سالِ گذشته در ماهِ اردیبهشت از وزارتِ معارف استعفا دادم. بعد از مدتی اصرار و ابرامِ آقای محمد ساعد نخستوزیرِ وقت، بالاخره به اعلیحضرت عرض کردند و ایشان قبول نفرمودند تا آن که فرموده بودند که من خودم فلانی را متقاعد میکنم که استعفا ندهد. در همان ایّام در پایانِ یکی از جلساتِ علمی و ادبی که در کاخِ ملوکانه با حضورِ آقایان محمد قزوینی و علیاکبر دهخدا و حاج سید نصرالله تقوی و حسین شکوه (شکوه الملک) و حسین سمیعی (ادیبالسلطنه) و مرحوم حسن اسفندیاری (حاج محتشمالسلطنه متوفی در اواخر اسفند 1323 هجری شمسی) و اینجانب تشکیل میشد، اینجانب را به اتاقِ خلوتی احضار فرمودند و پس از یک ساعت و ربع صحبت و توضیحِ علل، بالاخره متقاعد شده با استعفای اینجانب از وزارتِ معارف موافقت فرمودند و فردای آن روز از کابینه خارج شدم.





دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.