غزل ۲۰۵ سعدی
اگر سروی به بالایِ تو باشد،
نه چون بَشن ِ دلآرایِ تو باشد
و گر خورشید در مجلس نشیند
نپندارم که همتایِ تو باشد
و گر دوران زِ سر گیرند، هیهات
که مولودی به سیمایِ تو باشد
که دارد در همه لشکر کمانی
که چون ابرویِ زیبایِ تو باشد
مبادا! و ر بوَد غارت در اسلام
همه شیراز، یغمایِ تو باشد
برای خود نَشاید در تو پیوست
همیسازیم تا رایِ تو باشد
دو عالَم را به یک بار از دل ِ تنگ
برون کردیم تا جایِ تو باشد
یک امروز است ما را نقد ِ ایّام
مرا کی صبر ِ فردایِ تو باشد
خوش است اندر سر ِ دیوانه سودا
به شرط ِ آن که سودایِ تو باشد
سَر ِ سعدی چو خواهد رفتن از دست،
همان بهتر که در پایِ تو باشد
غزل سعدی با صدای سهیل قاسمی
شرح سطر به سطر
ستیغ ادعایی در جامع و مانع بودن شرح سطر به سطر ندارد و شرح ها ممکن است به مرور تغییر کنند یا تکمیل شوند.
وزن:
مفاعیلن مفاعیلن فعولن
ea gar sar vii be baa laa yee to baa sad
na con bas nee de laa raa yee to baa sad