غزل ۲۰۶ سعدی

در پایِ تو افتادن، شایسته‌دَمی باشد

تَرک ِ سَر ِ خود گفتن، زیبا قدمی باشد

 

بسیار زبونی‌ها بر خویش روا دارد

درویش که بازار ش با محتشمی باشد

 

ز این‌سان که وجود ِ تو ست؛ ای صورت ِ روحانی،

شاید که وجود ِ ما پیش‌ات عدمی باشد

 

گر جمله صنم‌ها را صورت به تو مانستی

شاید که مسلمان را قبله صنمی باشد

 

با آن که اسیران را کُشتی و خطا کردی،

بر کُشته گذر کردن نوع ِ کرَمی باشد

 

رقص از سر ِ ما بیرون امروز نخواهد شد

ک‌این مطرب ِ ما یک‌دم خاموش نمی‌باشد

 

هر ک‌او به همه عمر ش سودایِ گُلی بوده ست

داند که چرا بلبل دیوانه همی‌باشد

 

کس بر اَلَم ِ ریش‌ات واقف نشود سعدی!

الّا به کسی گویی ک‌او را اَلَمی باشد

غزل سعدی با صدای سهیل قاسمی

شرح سطر به سطر

ستیغ ادعایی در جامع و مانع بودن شرح سطر به سطر ندارد و شرح ها ممکن است به مرور تغییر کنند یا تکمیل شوند.

وزن:

مفعولُ مفاعیلن مفعولُ مفاعیلن

یا

مستفعلُ مفعولن مستفعلُ مفعولن

dar paa ye to eof taa dan saa yes te da mii baa sad

tar kee sa re xod gof tan zii baa qa da mii baa sad