غزل ۱۲۳ سعدی

در من این هست که صبر م زِ نکورویان نیست

از گُل و لاله گزیر است و زِ گُل‌رویان نیست

 

دل ِ گم‌کرده در این شهر نه من می‌جویم

هیچ‌کس نیست که مطلوب ِ مرا جویان نیست

 

آن پری‌زاده‌یِ مه‌پاره که دل‌بند ِ من است

کس ندانم که به‌جان در طلب‌اش پویان نیست

 

ساربانا! خبر از دوست بیاور که مرا

خبر از دشمن و اندیشه‌یِ بدگویان نیست

 

مرد باید که جفا بیند و منّت دارد

نه بنالد که مرا طاقت بدخویان نیست!

 

عیب ِ سعدی مکُن ای خواجه اگر آدمی ای

ک‌آدمی نیست که میل‌اش به پری‌رویان نیست

غزل سعدی با صدای سهیل قاسمی

شرح سطر به سطر

ستیغ ادعایی در جامع و مانع بودن شرح سطر به سطر ندارد و شرح ها ممکن است به مرور تغییر کنند یا تکمیل شوند.

وزن:

فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن

 

dar ma nin has t(e) ke sab ram ze ne koo roo yan nii st

eaz go loo laa le go zii ras to ze gol roo yan nii st