غزل ۱۸۷ سعدی

هش‌یار کسی باید ک‌از عشق بپرهیزد

و این طبع که من دارم، با عقل نیامیزد

 

آن‌کس که دلی دارد آراسته‌یِ معنی

گر هر دو جهان باشد، در پایِ یکی ریزد

 

گر سیل ِ عِقاب آید، شوریده نیَندیشد

و ر تیر ِ بلا بارَد، دیوانه نپرهیزد

 

آخر نه من ام تنها در بادیه‌یِ سودا

عشق ِ لب شیرین‌ات بس شور برانگیزد

 

بی بخت چه فن سازم تا برخورم از وصل‌ات

بی‌مایه زبون باشد؛ هر چند که بستیزد

 

فضل است اگر م خوانی؛ عدل است اگر م رانی

قدر ِ تو نداند آن ک‌از زجر ِ تو بگریزد

 

تا دل به تو پیوستم، راه ِ همه دربستم

جایی که تو بنشینی بس فتنه که برخیزد

 

سعدی نظر از روی‌ات کوتَه نکُنَد هرگز

و ر روی بگردانی، در دامن‌ات آویزد

غزل سعدی با صدای سهیل قاسمی

شرح سطر به سطر

ستیغ ادعایی در جامع و مانع بودن شرح سطر به سطر ندارد و شرح ها ممکن است به مرور تغییر کنند یا تکمیل شوند.

وزن:

مفعولُ مفاعیلن مفعولُ مفاعیلن

یا

مستفعلُ مفعولن مستفعلُ مفعولن

hos yaa r(e) ka sii baa sad kaz aes g(e) be par hii zad

vin tab ae ke man daa ram baa eag l(e) na yaa mii zad