غزل ۲۶ سعدی
ما را همه شب نمیبَرَد خواب
ای خفتهیِ روزگار! دریاب!
در بادیه تشنگان بمُردند،
و ز حلّه به کوفه میرود آب
ای سختکمان ِ سستپیمان
این بود وفایِ عهد ِ اصحاب؟
خار است به زیر ِ پهلوانام
بی رویِ تو خوابگاه ِ سنجاب
ای دیدهیِ عاشقان به رویات
چون رویِ مجاوران به محراب
من تن به قضای عشق دادم
پیرانهسر آمدم به کتّاب
زهر از کف ِ دست ِ نازنینان
در حلق چنان روَد که جُلّاب
دیوانهیِ کویِ خوبرویان
درد ش نکند جفایِ بواب
سعدی نتوان به هیچ کشتن،
اِلّا به فراق ِ رویِ احباب
غزل سعدی با صدای سهیل قاسمی
شرح سطر به سطر
ستیغ ادعایی در جامع و مانع بودن شرح سطر به سطر ندارد و شرح ها ممکن است به مرور تغییر کنند یا تکمیل شوند.
وزن:
مفعولُ مفاعلن فعولن
یا
مستفعلُ فاعلاتُ فعلن
maa raa ha me sab ne mii ba rad xaa b
aey xof te ye roo ze gaa r(e) dar yaa b
Trackbacks/Pingbacks