غزل ۱۴۳ سعدی
این که تو داری، قیامت است نه قامت
و این نه تبسّم! که مُعجز است و کرامت
هر که تماشایِ رویِ چون قمر ت کرد،
سینه سپر کرد پیش ِ تیر ِ ملامت
هر شب و روزی که بی تو میرود از عمر
بر نفَسی میرود هزار ندامت
عُمر نبود آن چه غافل از تو نشستم
باقی ِ عمر ایستادهام به غرامت
سرو ِ خرامان چو قدّ ِ معتدلات نیست
آنهمه وصفاش که میکنند به قامت
چشم ِ مسافر که بر جمال ِ تو افتاد،
عزم ِ رحیلاش بدَل شود به اقامت
اهل ِ فریقین در تو خیره بمانند
گر بروی در حسابگاه ِ قیامت
اینهمه سختی و نامرادی ِ سعدی
چون تو پسندی، سعادت است و سلامت
غزل سعدی با صدای سهیل قاسمی
شرح سطر به سطر
ستیغ ادعایی در جامع و مانع بودن شرح سطر به سطر ندارد و شرح ها ممکن است به مرور تغییر کنند یا تکمیل شوند.
وزن:
مفتعلن فاعلاتُ مفتعلن فع
ein ke to daa rii qi yaa ma tas t(e) na qaa mat
vin na ta bas som ke moe je zas to ke raa mat
Trackbacks/Pingbacks