غزل ۷۷ سعدی

بر من که صبوحی زده‌ام، خرقه حرام است

ای مجلسیان! راه ِ خرابات کدام است

 

هر کس به جهان خُرّمیی پیش گرفتند

ما را غم‌ات ای ماه ِ پری‌چهره تمام است

 

برخیز که در سایه‌یِ سروی بنشینیم

ک‌آن‌جا که تو بنشینی، بر سرو قیام است

 

دام ِ دل ِ صاحب‌نظران‌ات خَم ِ گیسو ست

و آن خال ِ بُناگوش، مگر دانه‌یِ دام است

 

با چون تو حریفی، به چنین جای در این وقت

گر باده خورم، خمر ِ بهشتی! نه حرام است

 

با محتسب ِ شهر بگویید که زنهار

در مجلس ِ ما سنگ مینداز که جام است

 

غیرت نگذارد که بگویم که مرا کُشت

تا خلق ندانند که معشوقه چه نام است

 

دردا که بپختیم در این سوز ِ نهانی

و آن را خبر از آتش ِ ما نیست که خام است

 

سعدی! مَبَر اندیشه! که در کام ِ نهنگان

چون در نظر ِ دوست نشینی، همه کام است

غزل سعدی با صدای سهیل قاسمی

شرح سطر به سطر

ستیغ ادعایی در جامع و مانع بودن شرح سطر به سطر ندارد و شرح ها ممکن است به مرور تغییر کنند یا تکمیل شوند.

وزن:

مفعولُ مفاعیلُ مفاعیلُ فعولن

یا

مستفعلُ مستفعلُ مستفعلُ فع لن

bar man ke sa boo hii za de eam xer qe ha raa mas t

aey maj le si yan raa he xa raa baa t(e) ko daa mas t