غزل ۸۵ سعدی
با همه مِهر و با مناش کین است
چه کُنم! حظّ ِ بخت ِ من این است
شاید ای نفس تا دگر نکنی
پنجه با ساعدی که سیمین است
ننهد پای تا نبیند جای
هر که را چشم ِ مصلحتبین است
مَثَل ِ زیرکان و چنبر ِ عشق
طفل ِ نادان و مار ِ رنگین است
دردمند ِ فراق، سر ننهد!
مگر آن شب که گور بالین است
گریه گو بر هلاک ِ من مکُنید
که نه این نوبت ِ نخستین است
لازم است احتمال ِ چندین جور
که محبّت هزار چندین است
گر هزار م جواب ِ تلخ دهی
اعتقاد ِ من آن که: شیرین است!
مرد اگر شیر در کمند آرَد
چون کمند ش گرفت، مسکین است
سعدیا! تن به نیستی درده
چاره با سختبازوان این است
غزل سعدی با صدای سهیل قاسمی
شرح سطر به سطر
ستیغ ادعایی در جامع و مانع بودن شرح سطر به سطر ندارد و شرح ها ممکن است به مرور تغییر کنند یا تکمیل شوند.
وزن:
فعلاتن مفاعلن فعلن
baa ha mee meh ro baa ma nas kii nas t
ce ko nam haz ze bax te man eii nas t