غزل ۱۷۲ سعدی
هر آن ناظر که منظوری ندارد،
چراغ ِ دولتاش نوری ندارد
چه کار اندر بهشت آن مدّعی را
که میل امروز با حوری ندارد
چه ذوق از ذکر پیدا آید آن را
که پنهان شوق ِ مذکوری ندارد
میان ِ عارفان، صاحبنظر نیست
که خاطر پیش ِ منظوری ندارد
اگر سیمرغی اندر دام ِ زلفی
بماند، تاب ِ عصفوری ندارد
طبیب ِ ما یکی نامهربان است
که گویی هیچ رنجوری ندارد
ولیکن چون عسل بشناخت سعدی،
فغان از دست ِ زنبوری ندارد
غزل سعدی با صدای سهیل قاسمی
شرح سطر به سطر
ستیغ ادعایی در جامع و مانع بودن شرح سطر به سطر ندارد و شرح ها ممکن است به مرور تغییر کنند یا تکمیل شوند.
وزن:
مفاعیلن مفاعیلن فعولن
ha ran naa zer ke man zoo rii na daa rad
ce raa qee dow la tas noo rii na daa rad
Trackbacks/Pingbacks