[et_pb_section fb_built=”1″ _builder_version=”4.5.7″ _module_preset=”default” custom_margin=”0px||||false|false” collapsed=”off”][et_pb_row _builder_version=”4.5.7″ _module_preset=”default” custom_margin=”-50px||||false|false” collapsed=”off”][et_pb_column type=”4_4″ _builder_version=”4.5.1″ _module_preset=”default”][et_pb_text _builder_version=”4.5.1″ _module_preset=”default”]
اَلا یا اَیُّهاَ الساقی اَدِر کأساً و ناوِلها
که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکلها
به بو یِ نافهئی کآخِر صبا زآن طُرّه بُگشاید
ز ِ تاب ِ جَعد ِ مشکیناش چه خون افتاد در دلها
مرا در منزل ِ جانان چه امن ِ عیش؟ چون هر دَم
جَرَس فریاد میدارد که: «بربندید مَحمِلها»
به می سجّاده رنگین کُن گر ت پیر ِ مُغان گوید.
که سالِک بیخبر نبْوَد ز ِ راه و رسم ِ منزلها
شب ِ تاریک و بیم ِ موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حال ِ ما سبکباران ِ ساحلها
همه کار م ز ِ خود کامی به بدنامی کشید آخر
نهان کِی مانَد آن رازی کاز او سازند محفلها
حضوری گر همیخواهی، از او غایب مشو حافظ!
مَتی ما تَلقَ مَن تَهوی، دَع الدنیا! و اَهمِلها
[/et_pb_text][/et_pb_column][/et_pb_row][et_pb_row column_structure=”1_4,1_2,1_4″ _builder_version=”4.5.7″ _module_preset=”default” collapsed=”on”][et_pb_column type=”1_4″ _builder_version=”4.5.1″ _module_preset=”default”][et_pb_audio audio=”https://setiq.com/wp-content/uploads/2020/08/Hafez-1.mp3″ _builder_version=”4.5.1″ _module_preset=”default”][/et_pb_audio][et_pb_text _builder_version=”4.5.1″ _module_preset=”default”]با صدای سهیل قاسمی[/et_pb_text][/et_pb_column][et_pb_column type=”1_2″ _builder_version=”4.5.1″ _module_preset=”default”][et_pb_video src=”https://setiq.com/wp-content/uploads/2020/08/1-ff.mp4″ _builder_version=”4.5.1″ _module_preset=”default”][/et_pb_video][et_pb_text _builder_version=”4.5.1″ _module_preset=”default”]
با اجرای فریدون فرح اندوز
[/et_pb_text][/et_pb_column][et_pb_column type=”1_4″ _builder_version=”4.5.1″ _module_preset=”default”][et_pb_audio audio=”https://setiq.com/wp-content/uploads/2020/08/hafez-m-1.mp3″ _builder_version=”4.5.1″ _module_preset=”default”][/et_pb_audio][et_pb_text _builder_version=”4.5.1″ _module_preset=”default”]با صدای مریم فقیهی کیا[/et_pb_text][/et_pb_column][/et_pb_row][et_pb_row _builder_version=”4.5.1″ _module_preset=”default” collapsed=”off”][et_pb_column type=”4_4″ _builder_version=”4.5.1″ _module_preset=”default”][et_pb_button button_text=”شرح سطر به سطر” _builder_version=”4.5.1″ _module_preset=”default”][/et_pb_button][et_pb_accordion _builder_version=”4.6.1″ _module_preset=”default” hover_enabled=”0″ sticky_enabled=”0″][et_pb_accordion_item title=”توضیح در باره شرح سطر به سطر” open=”on” _builder_version=”4.6.1″ _module_preset=”default” hover_enabled=”0″ sticky_enabled=”0″]
ستیغ، هیچ ادعایی در کامل و جامع بودن شرحها ندارد. از یادداشت های خانم مریم فقیهی کیا و آقای سهیل قاسمی در تالیف شرح ها استفاده شده است. شرح ها ممکن است به مرور تکمیل شوند یا تغییر کنند.
[/et_pb_accordion_item][et_pb_accordion_item title=”اَلا یا اَیُّهاَ الساقی اَدِر کأساً و ناوِلها که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکلها” _builder_version=”4.5.1″ _module_preset=”default” open=”off”]ای ساقی، کاسه (پیاله) را به دور بگردان و بده تا بنوشیم. که در نخست، جوری دیده می شد که عشق چیز آسانی است ولی پس از آن مشکل ها افتاد.[/et_pb_accordion_item][et_pb_accordion_item title=”به بو یِ نافهئی کآخِر صبا زآن طُرّه بُگشاید ز ِ تاب ِ جَعد ِ مشکیناش چه خون افتاد در دلها” _builder_version=”4.5.1″ _module_preset=”default” open=”off”]بو: ۱- امید و آرزو {بو که: باشد که} ۲- شمیم و رایحه و بوی
تاب: ۱- درد و رنج و آشفتگی، عذاب ۲- طاقت و توان و تحمل {تاب آوردن: صبر کردن، شکیبایی} ۳- پیچ و گره، چین و شکن (در ابروان و زلف و گیسو)
بر باد ِ صبا امید بستیم باشد که بوی خوشی از طُرّه (گیسوی معشوق) بر ما بیاورد، اما از درد و رنج ِ صبری که برای آن کردیم، چین و شکن ِ زلف ِ آشفته و پیچ در پیچ ِ خوش عطر ِ او خون به دل های ما افتاد.
نافه، کیسه ای مشکین به اندازه ٔ تخم مرغی که زیر پوست شکم آهوی ختای نر قرار دارد ودر آن مشک وجود دارد. بسیار خوشبو است.
خون و دل در انتهای بیت اشاره ئی به نافه هم هست زیرا که خونی است که در ناف (دل) ِ آهو جمع می شود.[/et_pb_accordion_item][et_pb_accordion_item title=”مرا در منزل ِ جانان چه امن ِ عیش؟ چون هر دَم جَرَس فریاد میدارد که: «بربندید مَحمِلها»” _builder_version=”4.5.1″ _module_preset=”default” open=”off”]
منزل: ۱- خانه ۲- استراحتگاهی که کاروان ها پس از پیمودن راهی به آن می رسیدند و در آن استراحتی می کردند و شب را می گذراندند.
عیش: ۱- زندگی ۲- خوشگذرانی و خوشی و عشرت
منزل ِ جانان: خانه ی معشوق.
من در خانه ی معشوق خاطری آسوده و امن ندارم که به عیش بپردازم. زیرا مانند کسی که با کاروانی در منزلی اطراق کرده، زنگوله ی چارپایان هر دم به صدا در می آید و اعلام می کند که محمل ها را بربندید و آماده ی سفر شوید. هر کاروانی را کاروانسالاری بوده که زمانی را برای استراحت در منزل معین می کرده و سر ِ ساعت ِ عزیمت، با زنگوله ای اعلام می کرده و همه را بیدارباش و آماده باش برای عزیمت (رحیل) می گفته.
[/et_pb_accordion_item][et_pb_accordion_item title=”به می سجّاده رنگین کُن گر ت پیر ِ مُغان گوید. که سالِک بیخبر نبْوَد ز ِ راه و رسم ِ منزلها” _builder_version=”4.5.1″ _module_preset=”default” open=”off”]
اگر پیر ِ مغان به تو می گوید که سجاده ات را با می رنگین کن، این کار را انجام بده. او آگاه است که چه می گوید. همانطور که کاروانسالار (سالک) رسم و رسوم هر منزل و استراحتگاهی را می داند و باید به حرف ِ او گوش کنی تا سفر را به خیر بگذرانی
[/et_pb_accordion_item][et_pb_accordion_item title=”شب ِ تاریک و بیم ِ موج و گردابی چنین هایل کجا دانند حال ِ ما سبکباران ِ ساحلها” _builder_version=”4.5.1″ _module_preset=”default” open=”off”]
دو برداشت ِ متفاوت از این بیت دارم.
یک: توصیفی از وضعیت ِ فعلی اش می گوید: ما در وضعیتی هستیم که شب ِ تاریک است و بیم ِ موج (توفانی شدن ِ دریا) داریم و گردابی چنین هولناک در پیش داریم. آدمهای سبکبار {و آسوده خاطر}ی که در ساحل نشسته اند چه خواهند دانست که ما چه حالی داریم و چه می کشیم!
دو: شب ِ تاریک و بیم ِ موج و گرداب ِ هولناک هیچ درکی از حال ِ ما ندارند که آسوده خاطر در ساحل نشسته ایم.
(و البته که برداشت ِ دوم برداشت ِ درستی به نظر نمی آید منتها برداشتی بود که از ابتدای نوجوانی نسبت به این بیت داشتم و دلم نیامد که جایی ننویسم اش!)
[/et_pb_accordion_item][et_pb_accordion_item title=”همه کار م ز ِ خود کامی به بدنامی کشید آخر نهان کِی مانَد آن رازی کاز او سازند محفلها” _builder_version=”4.5.1″ _module_preset=”default” open=”off”]
همه ی کارهایی که به خودکامی انجامشان دادم در نهایت باعث ِ بدنام شدن ِ من شدند.
آن رازی که از آن محفل ها می سازند هیچ گاه پنهان نخواهد ماند.
[/et_pb_accordion_item][et_pb_accordion_item title=”حضوری گر همیخواهی، از او غایب مشو حافظ! مَتی ما تَلقَ مَن تَهوی، دَع الدنیا! و اَهمِلها” _builder_version=”4.5.1″ _module_preset=”default” open=”off”]
حضور: ۱- حاضر بودن ۲- خدمت در درگاه ِ کسی.
غایب: ۱- کسی که حاضر نیست ۲- کسی که غیبت (بدگویی) می کند.
اگر می خواهی که سعادت داشته باشی که در حضور و خدمت ِ او باشی، هرگز از او بدگویی مکن.
هرگاه که به آن چیزی که دوست داری رسیدی (با آنچه هوای آن را داشتی ملاقات کردی)، دنیا را به کناری انداز (با دنیا وداع کن) و آن را (دنیا را) آسان بگیر.
[/et_pb_accordion_item][/et_pb_accordion][/et_pb_column][/et_pb_row][et_pb_row _builder_version=”4.5.1″ _module_preset=”default” collapsed=”on”][et_pb_column type=”4_4″ _builder_version=”4.5.1″ _module_preset=”default”][et_pb_button button_text=”نسخه های دیگر” _builder_version=”4.5.1″ _module_preset=”default”][/et_pb_button][et_pb_accordion _builder_version=”4.5.1″ _module_preset=”default”][et_pb_accordion_item title=”توضیح در باره اختلاف نسخ” open=”on” _builder_version=”4.5.1″ _module_preset=”default”]
دیوان حافظ، با تصحیحهای مختلف و بر اساس نسخههای مختلفی منتشر شده است که در متن آنها کمابیش تفاوتها و اختلافهایی وجود دارد. این موضوع محل بحثها و مطالعههای گوناگونی است. ستیغ، بعضی از این نسخهها را در دسترس قرار داده است و امیدواریم که به مرور نسخههای دیگری نیز به آن بیافزاییم.
[/et_pb_accordion_item][et_pb_accordion_item title=”متن غزل بر اساس نسخه خانلری” _builder_version=”4.5.1″ _module_preset=”default”]
شماره ۱
اَلا یا اَیُّهاَ الساقی اَدِر کأساً و ناوِلها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
به بوی نافهای کآخِر صبا زان طُرّه بُگشاید
ز ِ تاب ِ زلف ِ مشکیناش چه خون افتاد در دلها
به می سجّاده رنگین کُن گر اَت پیر ِ مُغان گوید
که سالک بیخبر نبْوَد زِ راه و رسم ِ منزلها
مرا در منزل ِ جانان چه امن ِ عیش چون هر دَم
جَرَس فریاد میدارد که بربندید مَحمِلها
شب ِ تاریک و بیم ِ موج و گردابی چنین هائل
کجا دانند حال ِ ما سبکباران ِ ساحلها
همه کارم ز ِ خود کامی به بدنامی کشید، آری
نهان کِی مانَد آن رازی کاز آن سازند محفلها
حضوری گر همیخواهی از او غایب مشو حافظ
مَتی ما تَلقَ مَن تَهوی دَع الدنیا و اَهمِلها
[/et_pb_accordion_item][et_pb_accordion_item title=”اختلاف نسخه ها بر اساس نسخه خانلری” _builder_version=”4.5.1″ _module_preset=”default”]
بیت دوم:
به بوی نافه ی زلفی کزو گیرد دل آرامی (دلارامی)
زان زلف بگشاید
ز تاب جعد
ز تاب آتش عشقش
چه خون افتاده
بیت سوم:
ز رسم و راه
بیت چهارم:
مرا در مجلس جانان
بیت پنجم:
شبی تاریک
چنین سائل
بساحلها
بیت ششم:
کشید آخر
آن کاری
کزو سازند
بیت هفتم:
مشو غایب ازو حافظ
ازو غافل مشو حافظ
ز ما غافل مشو حافظ
[/et_pb_accordion_item][et_pb_accordion_item title=”حافظ شیراز به روایت احمد شاملو” _builder_version=”4.5.1″ _module_preset=”default”]
شماره ۱۳
اَلا یا اَیُّهاَ الساقی! اَدِرْ کأساً وَ ناوِلْها!
که عشق آسان نمود اوّل، ولی افتاد مشکلها!
همه کارم ز ِ خود کامی به بدنامی کشید. آری
نهان کِی مانَد آن رازی کاز او سازند محفلها؟
به بوی نافهئی کآخِر صبا زان طُرّه بُگشاید
ز ِ تاب ِ زلف ِ مُشکیناش چه خون افتاد در دلها!
شب ِ تاریک و بیم ِ موج و گردابی چنین هایل –
کجا دانند حال ِ ما، سبکباران ِ ساحلها!
مرا در منزل ِ جانان چه امن ِ عیش؟ چون هر دَم
جَرَس فریاد میدارد که «بربندید مَحمِلها!»
#
به می سجّاده رنگین کُن گر اَت پیر ِ مُغان گوید،
که سالک بیخبر نبْوَد زِ راه و رسم ِ منزلها.
#
حضوری گر همیخواهی از او غایب مشو حافظ
مَتیٰ ما تَلْقَ مَن تَهْویٰ دَعِ الدُّنیا وَ اَهْمَلها.
[/et_pb_accordion_item][et_pb_accordion_item title=”حافظ به سعی سایه” _builder_version=”4.5.1″ _module_preset=”default”]
شماره ۱
اَلاٰ یا اَیُّها الساقی اَدِرْ کأساً و ناوِلْها
که عشق آسان نمود اوّل ولی افتاد مشکلها
به بویِ نافهای کاخر صبا زان طرّه بگشاید
ز تاب ِ جعد ِ مشکینش چه خون افتاد در دلها
به می سجّاده رنگین کن گرت پیر ِ مغان گوید
که سالک بیخبر نبْوَد ز راه و رسم ِ منزلها
مرا در منزل ِ جانان چه امن ِ عیش چون هر دم
جرس فریاد میدارد که بربندید محملها
شب ِ تاریک و بیم ِ موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حال ِ ما سبکباران ِ ساحلها
همه کارم ز خودکامی به بدنامی کشید آخر
نهان کی مانَد آن رازی کزو سازند محفلها
حضوری گر همیخواهی از او غایب مشو حافظ
مَتیٰ ما تَلْقَ مَن تَهویٰ دَع ِ الدُّنیا وَ اَهْمِلها
[/et_pb_accordion_item][et_pb_accordion_item title=”ترجمه فارسی بیت های عربی از کتاب حافظ به سعی سایه” _builder_version=”4.5.1″ _module_preset=”default”]
ترجمه فارسی منثور و منظوم بیت های عربی
دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی
اَلا یا اَیُّها الساقی اَدِرْ کأساً و ناوِلْها
ساقیا پیمانه ای به گردش آور و بر ما بپیمای
به گردش آر جامی را و ما را دِه تو ای ساقی
مَتیٰ ما تَلْقَ مَن تَهویٰ دَع ِ الدُّنیا وَ اَهْمِلها
چون به دیدار ِ آن که خواهان اویی رسیدی جهان را بدرود گوی و رها کن
دیدی چو رو یِ جانان، بدرود کن جهان را
[/et_pb_accordion_item][/et_pb_accordion][/et_pb_column][/et_pb_row][et_pb_row _builder_version=”4.5.1″ _module_preset=”default” collapsed=”on”][et_pb_column type=”4_4″ _builder_version=”4.5.1″ _module_preset=”default”][et_pb_comments show_avatar=”off” _builder_version=”4.5.1″ _module_preset=”default”][/et_pb_comments][/et_pb_column][/et_pb_row][/et_pb_section]
اي کاش جدای وزن عروضی تقطیع هجایی هم داشتید
لطفا جداي وزن عروضي تقطیع هجایي هم بگذارید