حافظ شیراز به روایت احمد شاملو

 

شماره ۱۶

 

تعالی‌اللَه! چه دولت دارم امشب

که آمد ناگهان دل‌دارَم امشب!

 

برات ِ لیلَهالقَدری به دستم

رسید از طالع ِ بیدارم امشب.

 

چو دیدم روی خوب‌اش، سجده کردم

بِحَمداللَه نِکوکردارم امشب!

 

 

 

بر آن عزم‌ام، اگر خود می‌رَوَد سَر،

که سرپوش از طَبَق بردارم امشب.

 

کشد نقش ِ اَناَالحَق بر زمین خون

چو منصور اَر کشد بر دارَم امشب!

 

 

همی ترسم که حافظ محو گردد

از این شوری که در سر دارم امشب!