صبا! به لطف بگو آن غزال ِ رعنا را
که سر به کوه و بیابان تو دادهای ما را
شِکَرفروش -که عمر ش دراز باد- چرا
تفقّدی نکند طوطیِ شکرخا را
غرور ِ حُسناَت اجازت مگر نداد ای گل
که پرسشی نکنی عندلیب ِ شیدا را
به خلق و لطف توان کرد صید ِ اهل ِ نظر
به بند و دام نگیرند مرغ ِ دانا را
ندانم از چه سبب رنگ ِ آشنایی نیست
سَهیقدان ِ سیَهچشم ِ ماهسیما را
چو با حبیب نشینی و باده پیمایی
به یاد دار مُحبّان ِ بادپیما را
جز این قدَر نتوان گفت در جمال ِ تو عیب
که وضع ِ مهر و وفا نیست رو یِ زیبا را
در آسمان نه عجب گر به گفتهیِ حافظ
سرود ِ زهره به رقص آورد مسیحا را
سهیل قاسمی
فریدون فرح اندوز
مریم فقیهی کیا
شرح سطر به سطر
توضیح در باره شرح سطر به سطر
ستیغ ادعایی در جامع و مانع بودن شرح سطر به سطر ندارد و شرح ها ممکن است به مرور تغییر کنند یا تکمیل شوند.
صبا! به لطف بگو آن غزال ِ رعنا را که سر به کوه و بیابان تو دادهای ما را
غزال: آهو
غزال رعنا: استعاره از معشوق زیبایی چون آهو
به لطف: به مهربانی
غزال، کوه ، بیابان تناسب
سَر دادن: رها کردن، سرگردان کردن
صبا! با لطافت و مهربانی به آن معشوق چون آهو بگو که به خاطر (شکار) تو آوارهی کوه و بیابان شدهام.
شِکَرفروش -که عمر ش دراز باد- چرا تفقّدی نکند طوطیِ شکرخا را
شکر فروش: فروشندهی شکر، استعاره از یار شیرین سخن
تفقد: دلجویی کردن
خاییدن: جویدن
طوطی شکرخا: استعاره از عاشق، طوطی ای که در دهان شکر دارد:
۱- طوطی خوردن شکر را دوست دارد.
۲- سخن طوطی چون شکر است
چرا شکرفروش (که عمرش طولانی باشد) از طوطی شکرخا دلجویی نمیکند؟
غرور ِ حُسناَت اجازت مگر نداد ای گل که پرسشی نکنی عندلیب ِ شیدا را
غرور: فریفتگی
حُسن: زیبایی
عندلیب: بلبل
گل ، عندلیب تناسب
گل: استعاره از معشوق
عندلیب: استعاره از عاشق
ای گل سرخ! حتما به زیباییات فریفته شدهای که از حال بلبل شیدا پرس و جویی نمیکنی!
مگر به چند معنی می تواند به کار برود.
۱- آیا: ای گل! آیا این غروری که از بابت ِ زیبایی به تو دست داده باعث شده که احوالی از بلبل ِ شیدای خودت نپرسی؟ این غرور ِ حُسن به تو اجازه نمی دهد؟ که از عندلیب ِ شیدا پرسش (احوالپرسی) نمی کنی؟
۲- احتمالاً، شاید، فکر کنم، یقیناً: ای گل! فکر کنم این غروری که از بابت ِ زیبایی ات به تو دست داده باعث شده که احوالی از بلبل ِ شیدای خودت نپرسی. شاید این غرور ِ حُسن به تو اجازه نمی دهد که از عندلیب ِ شیدا پرسش (احوالپرسی) کنی.
به خُلق و لطف توان کرد صید ِ اهل ِ نظر به بند و دام نگیرند مرغ ِ دانا را
خُلق: اخلاق
مرغ: پرنده
اهل نظر به مرغ دانا تشبیه شده
صید ، بند و دام ، مرغ تناسب
اهل نظر را به خلق و به لطف (اخلاق نیک و مهربانی ) توان صید کرد، مرغ دانا را با بند و دام نمیگیرند.
اگر می خواهی اهل ِ نظر را بگیری باید با اخلاق ِ خوب و مهربانی آن ها را صید کنی. وگرنه مرغ ِ دانا که فریب ِ بند و دام را نمی خورد. یعنی مرغ ِ دانا را با بند و دام و دام و دانه (در نسخه های دیگر به جای بند و دام، دام و دانه آمده.) صید نمی شود. می گوید همان طور که می دانیم که مرغ ِ دانا با دام و دانه فریفته نمی شود و گرفتار و صید نمی شود، اهل ِ نظر را هم باید با مهربانی و اخلاق ِ نیکو (در برخی نسخه ها بجای خلق و لطف، حُسن ِ خلق آمده) مجذوب و شیفته (فریفته) کرد.
ندانم از چه سبب رنگ ِ آشنایی نیست سهی قدان ِ سیه چشم ِ ماه سیما را
سهی قد: راست قامت
ماه سیما: ماه چهره
برای آشنایی، رنگ در نظر گرفته و به آن تشخیص داده است.
ندانم از چه سبب سهی قدان ِ سیه چشم ِ ماه سیما را رنگ آشنایی نیست.
نمی دانم چرا زیبارویان بلند قامت سیاه چشم ( غزال رعنا در بیت اول ) با عشاق خود آشنایی (دوستی) نمی کنند.
چو با حبیب نشینی و باده پیمایی به یاد دار مُحبّان ِ بادپیما را
باده پیمودن: باده نوشیدن
باد پیمودن: کنایه از کار بیهوده و بینتیجه کردن
حبیب: معشوق
محب: عاشق
محبان بادپیما: عاشقانی که از عشق ورزیدن به معشوق، حاصل و نتیجهای نگرفتهاند و معشوق به آنها التفاتی نکردهاست.
وقتی در کنار حبیب مینشینی و باده مینوشی ، محبان بادپیما را هم به یاد بیاور.
جز این قَدَر نتوان گفت در جمال ِ تو عیب که وضع ِ مهر و وفا نیست روی زیبا را
وضع: نهادن، قرار دادن
وضع ، قدَر تناسب
در جمال تو جز این قدر عیب نتوان گفت که روی زیبا را وضع مهر و وفا نیست.
در زیبایی تو هیچ عیبی نمیتوان یافت جز اینکه در نهاد زیبارویان ، مهر و وفایی وضع نشده.
در آسمان نه عجب گر به گفتهی حافظ سرود ِ زهره به رقص آورد مسیحا را
گفتهی حافظ: شعر حافظ
مسیحا: حضرت عیسی که در آسمان است.
زهره: ستارهی زهره که در هیئت بطلمیوسی آوازهخوان فلک نام دارد.
زهره ، آسمان تناسب
عجیب نیست که اگر زهره در آسمان شعر حافظ را بخواند، مسیح از شادی به رقص و پایکوبی درآید.
وزن عروضی و تقطیع
U U / – U – U / – – U U / – U – U –
مفاعلن / فعلاتن / مفاعلن / فعلن
یا:
ت تن ت تن / ت ت تن تن / ت تن ت تن / ت ت تن
raa naa / rae le zaa ga / ean goo be f(e) / lot be baa sa
raa maa / eii de daa to / ban yaa bi ho / koo be sar ke
اختلاف نسخهها
چند نسخه متفاوت با نسخه مرجع
اساس کار ستیغ، نسخه چاپ قزوینی و غنی است. و تصحیحهای دیگر اینجا در دسترس است
خانلری
شماره ۴
صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را
که سر به کوه و بیابان تو دادهای ما را
شِکَرفروش که عمر ش دراز باد چرا
تفقّدی نکند طوطییِ شکرخا را
غرور ِ حُسن اجازت مگر نداد ای گل
که پرسشی بکنی عندلیب ِ شیدا را
به خلق و لطف توان کرد صید ِ اهل ِ نظر
به بند و دام نگیرند مرغ ِ دانا را
چو با حبیب نشینی و باده پیمائی
به یاد دار مُحبّان ِ بادپیما را
ندانم از چه سبب رنگ ِ آشنائی نیست
سهی قدان ِ سیه چشم ِ ماه سیما را
جُز این قَدَر نتوان گفت در جمال ِ تو عیب
که وضع ِ مهر و وفا نیست رو یِ زیبا را
در آسمان نه عجب گر به گفتهیِ حافظ
سماع ِ زهره به رقص آورد مسیحا را
اختلاف نسخه ها بر اساس تصحیح خانلری
بیت اول:
سر براه و بیابان
بیت سوم:
غرور حسنت
اجازت نمی دهد ای گل
که پرسشی نکنی
بیت چهارم:
بلطف و خلق
توان صید کرد اهل نظر | صید کاهل نظر
نهند دام و مگیرند | دام بگیرند
بیت پنجم:
حبیب نشستی و باد پیمائی
محبان باده پیما را
بیت ششم:
سبب بوی آشنائی
بیت هفتم:
بر جمال
که صنع مهر و وفا | که رنگ مهر و وفا
بیت هشتم:
بآسمان
در آسمان چه عجب
گر بگفتن حافظ | گر ز گفته ی حافظ
سرود زهره
آورد زلیخارا
حافظ شیراز
شماره ۵
صبا به لطف بگوی آن غزال ِ رعنا را
که: «سَر به کوه و بیابان تو دادهای ما را.
جُز این قَدَر نتوان گفت بر جمال ِ تو عیب
که خال ِ مهر و وفا نیست رو یِ زیبا را.
غرور ِ حُسن اجازت مگر نداد – ای گل –
که پرسشی نکنی عَندَلیب ِ شیدا را؟
به خلق و لطف توان کرد صید ِ اهل ِ نظر،
به دام و دانه نگیرند مرغ ِ دانا را.
چو با حبیب نشینی و باده پیمائی
به یاد آر مُحبّان ِ بادپیما را!»
ندانم از چه سبب رنگ ِ آشنائی نیست
سَهی قدان ِ سیَهچشم ِ ماه سیما را.
شِکَرفروش، که عمر ش دراز باد، چرا
تفقّدی نکند طوطییِ شِکَرخا را؟
در آسمان نه عجب گر به گفتهیِ حافظ
سرود ِ زُهره به رقص آورد مسیحا را!
حافظ به سعی سایه
شماره ۶
صبا به لطف بگو آن غزال ِ رعنا را
که سر به کوه و بیابان تو دادهای ما را
شِکَرفروش، که عمرش دراز باد، چرا
تفقّدی نکند طوطی ِ شکرخا را
غرور ِ حسن اجازت مگر نداد ای گل
که پرسشی نکنی عندلیب ِ شیدا را
به خلق و لطف توان کرد صید ِ اهل ِ نظر
به دام و دانه نگیرند مرغ ِ دانا را
چو با حبیب نشینی و باده پیمایی
به یاد دار مُحبّان ِ بادپیما را
ندانم از چه سبب رنگ ِ آشنایی نیست
سهی قدان ِ سیه چشم ِ ماه سیما را
جز این قدَر نتوان گفت در جمال ِ تو عیب
که وضع ِ مهر و وفا نیست رویِ زیبا را
در آسمان نه عجب گر به گفتهیِ حافظ
سرود ِ زهره به رقص آورَد مسیحا را
خرید آثار مرتبط
خرید آنلاین آثار دانلودی، خرید کالا، دانلود محصولات رایگان
دیوان حافظ
قزوینی و قاسم غنی
نسخه PDF تصویربرداری شده از چاپ هندوستان
دیوان غزلیات حافظ
پرویز ناتل خانلری
نسخه PDF تصویربرداری شده از کتاب قدیمی
دیوان خواجه حافظ
سید عبدالرحیم خلخالی
تصویربرداری شده از کتاب چاپ سال ۱۳۰۶
طریق عشق
بدیع الزمان فروزان فر
شرح غزلیاتی چند از حافظ
شنیدن غزلهای حافظ با صدای جاودانهی فریدون فرح اندوز، لذتی دوچندان به شعر میبخشد. خاصه آنکه هم صدا را بشنوی و هم تصویر ببینی. مجموعهی غزلهای حافظ، در دو شکل صوتی و تصویری با اجرای فریدون فرحاندوز را اینجا تهیه کنید و لذتش را ببرید.
سهیل قاسمی، مجموعهئی از اجرای تمام غزلهای حافظ بر اساس نسخهی قزوینی و غنی ارائه کرده است. رویکرد سهیل قاسمی، ارائهی نسخهی صوتی با اولویت نهادن بر اصل درستخوانی اشعار، رعایت صحیح لحن و ادای صحیح واژگان با پایبندی به وزن شعر است. اینجا مجموعهی «حافظ شاعر» سهیل قاسمی را تهیه کنید.
نرم افزار حافظ شاعر، تلاشی است برای در دسترس نهادن نسخه درست دیوان حافظ. آنچه که ما را در مجموعه ستیغ بر آن داشت که در کنار اپ های فراوان حافظ موجود در مارکت های موبایلی، کار دیگری ارائه دهیم، جدا از علاقه شخصی، تلاش در ارائه مرجع قابل اعتمادی از متن دیوان، با لحاظ رویکرد علمی معرفی نسخه ها و تصحیح های مختلف، نسخه بدل ها، و شرح های بدیع و کاملی برای علاقهمندان به فال حافظ بود.
شرح فال
شاید به خاطر طبیعت انسان ها است که به سختی با کسی احساس صمیمیت کنند. تلاش کن تا با محبت و از خود گذشتگی دل آن ها را به دست بیاوری.
و در عوض زمانی که به موفقیت رسیدی و آنچه دلخواه تو است فراهم شد، به یاد روزگار سختی خودت و سختی های دیگران باش و بدان که بسیار کسان از این موفقیت محروم اند.
در نظر داشته باش که بی مهری و بی وفایی شاید طبیعت خلق باشد. تو تلاش کن که با محبت، دل ها را به دست آوری. در این صورت است که خواهی توانست سرنوشت را در دست بگیری و بر همه چیز تاثیر گذار باشی.
احساس می کنی که آن چنان که شایسته ی تو است قدرت را نمی دانند. و کسی حالی از تو نمی پرسد.
شاید به خوبی های خودت مغرور شده بودی که باعث شده سردی به وجود بیاید. اگر منزوی شده ای، خودت پا پیش بگذار و حالی از عزیزانت بپرس.
با اخلاق نیکو و گذشت و محبت است که می توان دل دیگران را به دست آورد. در پی آن نباش که دیگران را وادار کنی که به تو خوبی کنند. سعی نکن که محبت خودت را به دیگران تحمیل کنی. به شخصیت و احساس دیگران احترام بگذار.
۰ Comments