دل میرود زِ دستام. صاحبدلان! خدا را!
دردا که راز ِ پنهان خواهد شد آشکارا
کشتی شکستگانیم ای باد ِ شُرطه برخیز
باشد که باز بینم دیدار ِ آشنا را
ده روزه مهر ِ گردون افسانه است و افسون
نیکی به جایِ یاران فرصت شمار یارا
در حلقهیِ گُل و مُل خوش خواند دوش بلبل
هاتِ الصَّبوحَ هُبّوا یا اَیُّها السُّکارا
ای صاحب ِ کرامت! شکرانهیِ سلامت
روزی تفقّدی کن درویش ِ بینوا را
آسایش ِ دو گیتی تفسیر ِ این دو حرف است:
با دوستان مروت؛ با دشمنان مدارا
در کویِ نیکنامی ما را گذر ندادند
گر تو نمیپسندی، تغییر کن قضا را
آن تلخوش که صوفی امالخبائثاش خواند
اَشهی لَنا و اَحلی من قُبلهِ العذارا
هنگام ِ تنگدستی در عیش کوش و مستی
کاین کیمیا یِ هستی قارون کُنَد گدا را
سرکش مشو! که چون شمع از غیرتات بسوزد
دلبر؛ که در کف ِ او موم است سنگ ِ خارا
آیینهیِ سکندر جام ِ می است بنگر
تا بر تو عرضه دارد احوال ِ مُلک ِ دارا
خوبان ِ پارسی گو بخشندگان ِ عمرَند
ساقی بده بشارت رندان ِ پارسا را
حافظ به خود نپوشید این خرقهیِ می آلود
ای شیخ ِ پاکدامن! معذور دار ما را
سهیل قاسمی
فریدون فرح اندوز
مریم فقیهی کیا
شرح سطر به سطر
توضیح در باره شرح سطر به سطر
ستیغ، هیچ ادعایی در کامل و جامع بودن شرحها ندارد.
دل میرود ز دستم صاحب دلان خدا را دردا! که راز ِ پنهان خواهد شد آشکارا
صاحبدلان:
۱- کسانی که هنوز دل دارند
۲- افراد وارسته و اهل دل
پنهان ، آشکار تضاد
ای صاحبدلان! به خاطر خدا ( به فریادم برسید) دلم از دستم میرود.
دریغ و درد که راز پنهان آشکار خواهد شد.
راز: دلی که (عاشق شده و) از دست رفته (آبرویی که بر باد رفته و محفل ساز شده)
کشتی شکستگانیم ای باد ِ شرطه! برخیز باشد که بازبینم دیدار ِ آشنا را
باد شرطه: باد موافق
باشد: امید است
(شاعر خودش را در دریایی تصور میکند)
کشتی ما شکسته است، ای باد موافق شروع به وزیدن کن و کشتی را به حرکت درآور شاید بتوانیم آشنایان را دوباره ببینیم.
عاشق شده و میداند که بیقرار و بیتاب میشود و این پریشان احوالی راز عاشقی او را برملا می کند.
راز: عاشقی
نحوهی برملاشدن: حالی مثل کشتی شکستگان داشتن
ده روزه مِهر ِ گردون افسانه است و افسون نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا
گردون: آسمان ( که میگردد )
مهر ِ گردون:
- محبت و توجه گردون ( کنایه از کامروایی و بخت و اقبال که دنیا نصیب میکند)
- محبت و علاقهی فرد به مادیات
افسانه: داستان و حکایت
افسون: فریب ، جادو
ده روزه: کنایه از کوتاهی عمر
به جای: در حق
ده روزه مهر گردون، افسون و افسانه است، یارا! نیکی به جای یاران فرصت شمار
این عمر کوتاه و خوشیهای آن داستانی فریبنده است، ای یار! نیکی در حق یاران را غنیمت بدان.
در حلقهی گل و مل خوش خواند دوش بلبل هاتِ الصَّبوحَ هُبوا یا اَیها السُّکارا!
یا ایها السکارا: ای مستان
هاتِ: به من بده
صبوح: شراب صبحگاهی
هُبُّوا: برخیزید
حلقه: مجلس
مُل: شراب
گل ، بلبل تناسب
گل ، مل جناس
دوش، بلبل در مجلس باده نوشی آواز خوشی خواند:
ای مستان برخیزید! صبوحی به من بدهید.
ای صاحب ِ کرامت! شُکرانهی سلامت روزی تفقدی کن درویش ِ بینوا را
تفقد کردن: دلجویی کردن، جویا شدن
درویش: خواهنده از در ها
درویش بینوا: درویش تهیدست و درمانده
کرامت: سخاوت ، جوانمردی
صاحب کرامت ، درویش بینوا تضاد
روزی:
- یک روز
- رزق و روزی
ای شخص جوانمرد و بخشنده به شکرانهی سلامتی که داری، روزی هم از حال درویش تهیدست جویا شو.
آسایش ِ دو گیتی تفسیر ِ این دو حرف است با دوستان مروت با دشمنان مدارا
مروت: جوانمردی
مدارا: رعایت کردن و صلح و آشتی نمودن
دوستان ، دشمنان تضاد
برای رسیدن به آسایش در دو جهان دو کار انجام بده:
جوانمردی در حق دوستان و مدارا با دشمنان
در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند گر تو نمیپسندی تغییر کن قضا را
قضا: سرنوشت
گذر ندادند: اجازهی عبور ندادند.
در کوی نیکنامی به ما (عاشقان) اجازهی عبور ندادند، سرنوشت ما این است که نیکنام نباشیم اگر تو نمیپسندی سرنوشت را تغییر بده.
آن تلخ وش که صوفی اُمُّ الخَبائثش خواند اَشهی لَنا و اَحلی مِن قبلَه العذارا
تلخوش: تلخ مزه
ام الخبائث: مادر پلیدیها
اشهی: وسوسه انگیزتر
احلی: شیرین تر
عذارا: دوشیزگان
آن شراب تلخی که صوفی آن را ام الخبائث میداند، از بوسه بر رخ دوشیزگان هم وسوسه انگیزتر و شیرین تر است.
هنگام ِ تنگدستی در عیش کوش و مستی کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را
کیمیا: اکسیر، مادهای فرضی که قدما باور داشتند فلزات را به زر و سیم تبدیل میکند.
هستی: دنیا
اشاره به داستان قارون و ثروتش
قارون ، گدا تضاد
کیمیای هستی: در عیش و مستی کوشیدن
در هنگام تنگدستی ، به خوشگذرانی و بادهنوشی مشغول شو، که این خوشباشی مانند اکسیر گدا را به قارون تبدیل میکند.
سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد دلبر که در کف ِ او موم است سنگ ِ خارا
غیرت: تعصب ، حسادت
سنگ خارا: از انواع سنگ ها که سختترین سنگ است
موم: مادهای نرم ، در گذشته شمع را با موم میساختهاند.
سرکشی: نافرمانی و گردن کشی و طغیان
سرکشی ، موم ، شمع تناسب
سرکش مشو که دلبر ( که در کف او سنگ خارا موم است ) از غیرت تو را چون شمع بسوزد.
- نافرمانی و گردن کشی نکن که دلبر تو را مانند شمع خواهد سوزاند، دلبری که سنگ خارا در دست او (در برابر او) مانند موم نرم است.
- چون شعلهی شمع سرکشی نکن (اشاره به حرکت رو به بالای شعلهی شمع) که سرنوشتت سوختن است.
آیینهی سکندر جام ِ می است بنگر تا بر تو عرضه دارد احوال ِ مُلک ِ دارا
آئینهی سکندر: اسکندر با الهام گرفتن از برق شمشیرش که تصویر خود را در آن دید، آینه ساخت.
جام می: به آینهای تشبیه شده که با نگریستن در آن میتوان به حقایق پی برد.
دارا: داریوش سوم هخامنشی که پادشاهی او با حملهی اسکندر مقدونی به ایران از بین رفت.
مُلک: پادشاهی
جام می ، مانند آئینهی سکندر است. بنگر تا احوال ملک دارا را بر تو عرضه دارد.
خوبان ِ پارسی گو بخشندگان ِ عمرند ساقی! بده بشارت رندان ِ پارسا را
بشارت: مژده
پارسی ، پارسا جناس
خوبان:
- نیکان
- زیبارویان
پارسا: پرهیزگار
زیبارویانی که به زبان فارسی سخن میگویند بر عمر می افزایند.
ای ساقی! به رندان پرهیزگار مژده بده
حافظ به خود نپوشید این خرقهی می آلود ای شیخ ِ پاکدامن! معذور دار ما را
حافظ این خرقهی آلوده به می را خودش نپوشید. (سرنوشت و تقدیر بر او پوشاند)
ای زاهدی که خرقهات پاک است، عذر ما را بپذیر.
وزن عروضی و تقطیع
– – U / – U – – / – – U / – U – –
مستفعلن / فعولن / مستفعلن / فعولن
یا
مفعولُ / فاعلاتن / مفعولُ / فاعلاتن
یا:
تن تن ت تن / ت تن تن / تن تن ت تن / ت تن تن
نام ِ قدیمی بحر: مضارع مثمن اخرب
del mii ra vad / ze das tam / saa heb de lan / xo daa raa
dar daa ke raa / ze pen han / xaa had so daa / se kaa raa
اختلاف نسخهها
چند نسخه متفاوت با نسخه مرجع
اساس کار ستیغ، نسخه چاپ قزوینی و غنی است. و تصحیحهای دیگر اینجا در دسترس است
خانلری
دل میرود زِ دستم صاحبدلان خدا را
دردا که راز ِ پنهان خواهد شد آشکارا
کشتی شکستگانیم ای باد ِ شُرطه برخیز
باشد که باز بینیم آن یار ِ آشنا را
ده روزه مهر ِ گردون افسانه است و افسون
نیکی به جایِ یاران فرصت شمار یارا
در حلقهیِ گُل و مُل خوش خواند دوش بلبل
هاتِ الصَّبوحَ هُبّوا یا اَیُّها السُّکارا
آیینهیِ سکندر جام ِ می است بنگر
تا بر تو عرضه دارد احوال ِ مُلک ِ دارا
ای صاحب ِ کرامت، شکرانهیِ سلامت
روزی تفقّدی کن درویش ِ بینوا را
آسایش ِ دو گیتی تفسیر ِ این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا
در کو یِ نیکنامی ما را گذر ندادند
گر تو نمیپسندی تغییر کن قضا را
بنت العنب که زاهد امّالخبائثاش خواند
اَشهی لَنا و اَحلی من قُبلهِ العذارا
هنگام ِ تنگدستی در عیش کوش و مستی
کاین کیمیا یِ هستی قارون کُنَد گدا را
خوبان ِ پارسی گو بخشندگان ِ عُمرَند
ساقی بده بشارت پیران ِ پارسا را
حافظ به خود نپوشید این خرقهیِ می آلود
ای شیخ ِ پاکدامن معذور دار ما را
اختلاف نسخه ها بر اساس تصحیح خانلری
اختلاف در وجود بیت ها:
گر مطرب ِ حریفان این پارسی بخواند
در رقص و حالت آرد پیران ِ پارسا را
سرکش مشو که چون شمع از غیرت ات بسوزد
دلبر که در کف ِ او موم است سنگ ِ خارا
بیت یکم:
درد پنهان
بیت دوم:
باز بینم
دیدار آشنا را
بیت چهارم:
هات الصبوح کاساً
بیت پنجم:
جامیست نیک بنگر
جام جمست
و بنگر
بیت هفتم:
با دوستان تلطّف
مروت و با
بیت هشتم:
ورتو نمی پسندی
بیت نهم:
آن تلخ وش
که صوفی
اهنی لنا و احلی من قبل
اسقی لنا
واهلی من
بیت دهم:
در عشق کوش | در باده کوش
بیت یازدهم:
ترکان پارسی گو
پارسی خوان
ساقی بشارتی ده
خوبان پارسا را | رندان پارسا را
حافظ شیراز
دل میرود زِ دستم – صاحبدلان، خدا را!
دردا که راز ِ پنهان خواهد شد آشکارا.
کشتی نشستگانیم، ای باد ِ شُرطه برخیز!
باشد که باز بینیم دیدار ِ آشنا را.
#
در حلقهیِ گُل و مُل خوش خواند دوش بلبل:
«هاتِ الصَّبوحَ هُبّوا، یا اَیُّها السُّکاریٰ!»
آن تلخوَش که زاهد «اُمّالخَبائِث»اش خواند
اَشهیٰ لَنا وَ اَحلیٰ مَنْ قُبْلهِ الْعِذاریٰ!
هنگام ِ تنگدستی در عیش کوش و مستی
کاین کیمیا یِ هستی قارون کُنَد گدا را.
آیینهیِ سِکَندَر جام ِ می است، بنگر
تا بر تو عرضه دارد احوال ِ مُلک ِ دارا.
سرکش مشو که چون شمع از غیرتاَت بسوزد
دلبَر، که در کف ِ او موم است سنگ ِ خارا.
ای صاحب ِ کرامت! شُکرانهیِ سلامت
روزی تفقّدی کن درویش ِ بینوا را.
دَه روز ِ مِهر ِ گردون افسانه است و افسون
نیکی به جایِ یاران فرصت شمار، یارا!
آسایش ِ دو گیتی تفسیر ِ این دو حرف است:
با دوستان مروّت، با دشمنان مدارا.
#
گر مطرب ِ حریفان این پارسی بخواند
در رقص و حالت آرد صوفییِّ پارسا را.
ترکان ِ پارسی گوی بخشندگان ِ عُمر اَند
ساقی، بشارتی ده پیران ِ با صفا را!
#
در کو یِ نیکنامی ما را گذر ندادند
گر تو نمیپسندی تغییر کن قضا را!
حافظ به خود نپوشید این خرقهیِ می آلود
ای شیخ ِ پاکدامن معذور دار ما را!
حافظ به سعی سایه
دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا را
دردا که راز ِ پنهان خواهد شد آشکارا
کشتی شکستگانیم ای باد ِ شرطه برخیز
باشد که باز بینیم دیدار ِ آشنا را
دهروزه مهر ِ گردون افسانه است و افسون
نیکی بجای ِ یاران فرصت شمار یارا
در حلقهیِ گل و مُل خوش خواند دوش بلبل
هاتِ الصَّبُوحَ هُبّوا یا اَیُّهَا السُّکارا
آیینهیِ سکندر جام ِ می است بنگر
تا بر تو عرضه دارد احوال ِ مُلک ِ دارا
ای صاحب ِ کرامت شکرانهیِ سلامت
روزی تفقّدی کن درویش ِ بینوا را
آسایش ِ دو گیتی تفسیر ِ این دو حرف است
با دوستان مروّت با دشمنان مدارا
در کوی ِ نیکنامی ما را گذر ندادند
گر تو نمیپسندی تغییر کُن قضا را
آن تلخوَش که صوفی اُمُّالخَبائثش خواند
اَشهیٰ لَنا و اَحلیٰ من قُبله ِ العَذارا
هنگام ِ تنگدستی در عیش کوش و مستی
کاین کیمیایِ هستی قارون کند گدا را
ترکان ِ پارسی گو بخشندگان ِ عمرند
ساقی بده بشارت پیران ِ پارسا را
*گر مطرب ِ حریفان این پارسی بخواند
در رقص و حالت آرد پیران ِ پارسا را
سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد
دلبر که در کف ِ او موم است سنگ ِ خارا
حافظ به خود نپوشید این خرقهیِ می آلود
ای شیخ ِ پاکدامن معذور دار ما را
ترجمه مصراع های عربی از نسخه سایه
ترجمه فارسی منثور و منظوم بیت های عربی
دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی
هاتِ الصَّبوحَ هُبّوا یا اَیُّها السُّکارا
بیار جام ِ شراب ِ صبوحی را، هان از خواب برخیزید ای مستان
بیاور آن شراب ِ صبحگاهی را و برخیزید ای مستان!
اَشهیٰ لَنا و اَحلیٰ من قُبلهِ العَذارا
ما را خوشتر و شیرین تر است از بوسهی دوشیزگان
خوشتر و شیرین تر است از بوسهیِ دوشیزگان ما را
خرید آثار مرتبط
خرید آنلاین آثار دانلودی، خرید کالا، دانلود محصولات رایگان
دیوان حافظ
قزوینی و قاسم غنی
نسخه PDF تصویربرداری شده از چاپ هندوستان
دیوان غزلیات حافظ
پرویز ناتل خانلری
نسخه PDF تصویربرداری شده از کتاب قدیمی
دیوان خواجه حافظ
سید عبدالرحیم خلخالی
تصویربرداری شده از کتاب چاپ سال ۱۳۰۶
طریق عشق
بدیع الزمان فروزان فر
شرح غزلیاتی چند از حافظ
شنیدن غزلهای حافظ با صدای جاودانهی فریدون فرح اندوز، لذتی دوچندان به شعر میبخشد. خاصه آنکه هم صدا را بشنوی و هم تصویر ببینی. مجموعهی غزلهای حافظ، در دو شکل صوتی و تصویری با اجرای فریدون فرحاندوز را اینجا تهیه کنید و لذتش را ببرید.
سهیل قاسمی، مجموعهئی از اجرای تمام غزلهای حافظ بر اساس نسخهی قزوینی و غنی ارائه کرده است. رویکرد سهیل قاسمی، ارائهی نسخهی صوتی با اولویت نهادن بر اصل درستخوانی اشعار، رعایت صحیح لحن و ادای صحیح واژگان با پایبندی به وزن شعر است. اینجا مجموعهی «حافظ شاعر» سهیل قاسمی را تهیه کنید.
نرم افزار حافظ شاعر، تلاشی است برای در دسترس نهادن نسخه درست دیوان حافظ. آنچه که ما را در مجموعه ستیغ بر آن داشت که در کنار اپ های فراوان حافظ موجود در مارکت های موبایلی، کار دیگری ارائه دهیم، جدا از علاقه شخصی، تلاش در ارائه مرجع قابل اعتمادی از متن دیوان، با لحاظ رویکرد علمی معرفی نسخه ها و تصحیح های مختلف، نسخه بدل ها، و شرح های بدیع و کاملی برای علاقهمندان به فال حافظ بود.
شرح فال
بپذیر که سرنوشت هر کسی چیزی بوده است. یا سرنوشت را بپذیر و یا اگر نمی پسندی، بکوش تا آن را تغییر دهی. حتا اگر در شرایط نامناسب مالی و روحی هستی، تلاش کن تا شادمان و خوشدل باشی. همین شادی و سرخوشی، باعث موفقیت خواهد شد. سرکشی مکن. چون اگر دیگران را ناراحت کنی و برنجانی، کسی هست که زورش از تو بیشتر است و تو را آزار خواهد داد. از دورنگی و دو رویی بپرهیز. و اگر کسی تو را وادار به کاری می کند که دوست نداری یا با باورهای تو در تضاد است، عذر بخواه و آن کار را انجام نده.
نگران هستی که رازت بر همگان آشکاره شود. امیدوار باش که اتفاق مناسبی رخ دهد و تو را به خواسته ات برساند. زندگی کوتاه است و بکوش تا هر فرصتی را غنیمت بدانی و در حق دوستانت نیکی کنی. به شکرانه ی تندرستی ات به کسانی که به تو نیاز دارند توجه کن و از ایشان دلجویی و کمک کن. آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است: با دوستان مروت و با دشمنان مدارا. به دوستانت نیکی کن و با دشمنانت ستیزه جویی نکن و با ایشان مدارا کن.
۰ Comments
Trackbacks/Pingbacks